دست مهربانی

شب عید نزدیک است ولی هنوز دلهایی گرفته چشم به دست من و تو دارند.

سعدی حجت را تمام کرد که بنی آدم اعضای یک پیکرند….چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار.

کاش بتوانم و بتوانیم چشم باران زده کودکی در همین دور دست را التیام دهیم. کاش بشود روزی در این عرصه پهناور هستی دیگر چشم کسی به دستان کسی دیگر نباشدولی هنوز این چشمان غم دیده نگران نیازش به من و توست.

خوی لرزید و مگر نه اینکه اگر ما نبودیم چه بر سر آن طفل سرمازده از برف با عروسک دست گرفته می آمد.

آن کودک سیستانی را دیده ای ..؟

آن بچه ای که در کوره های آجر پزی در کنار دوستانش نشسته شاید بامدادی دیگر با کمک من و تو لباسی نو بر تن کند.

پس ای برادر عزیزم و ای خواهر مهربانم اکنون بهتر است طرحی نو بر اندازیم و فلک را سقف بشکافیم.

کانون احسان دانش سالهاست دست به سوی دستان مهربان شما گشوده است تا بتوانیم دست غم زده ای را گرما دهیم.

در همین زلزله اخیر با همت و لطف دوستان جانی همچون شما کمکهای خود را سرازیر به شهر و دیار شمس تبریزی کرد.

و چه خوش نواخت بابک بیات و چه خوش خواند آن صدای گرم رسا

آفتاب مهربانی سایه تو بر سر من ….

چتر قشنگ لطفت را بر سر یاران هم وطن بگشای… شاید لطف خدا چتر گونه بر سرت باشد.

مطالب مرتبط

شرکت اپل

شرکت اپل

داستان تأسیس اپل در سال ۱۹۷۱، استیو وزنیاک ۲۰ ساله و استیو جابز ۱۶ ساله رویای تأسیس یک شرکت مشترک را داشتند. در سال ۱۹۷۷، آن‌ها اولین نمونه کامپیوترهای اپل را در گاراژ خانه جابز...

0 دیدگاه

0 دیدگاه

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *