غلام رضا تختی

زندگی

غلام‌رضا تختی در محله خانی‌آباد در جنوب تهران به دنیا آمد. با تبدیل شدن او به یک «قهرمان ملی»، گاه داستان‌هایی درباره او نقل می‌شود که لزوماً صحت تاریخی ندارند.در ایران از تختی به عنوان «جهان پهلوان» یاد می‌شود. کتاب‌های زیادی در وصف او تألیف شده است، فیلمی سینمایی در مورد وی ساخته شده، حتی تندیسی از وی ساخته شده و در میدان تجریش در شهر تهران نصب شده است. به افتخار او هر ساله به بهترین کشتی‌گیران ایران «جایزه غلام‌رضا تختی» اهدا می‌شود. تختی در طول زندگی خود به کارهای عام‌المنفعه پرداخت و خدماتی به محرومان کرد. وی احساس هم‌فکری با نهضت ملی و خصوصاً نهضت ملی‌شدن نفت در ایران داشت.

تبار

حاج قُلی، پدربزرگ غلامرضا تختی، در محلهٔ خانی‌آباد، از اربابان خانی آباد و یخچال دار معروف تهران بود. در دکانش بر روی تخت بلندی می‌نشست و به همین سبب در میان اهالی خانی‌آباد به «حاج قلی تختی» شهرت یافته بود. همین نام بعدها به نام خانوادگی آنها تبدیل شد. ارباب رجب، پدر غلامرضا تختی، یخچال دار ورشکسته بود (زمین‌های یخچال ارباب رجب دقیقاً از راه آهن می‌گذرد که حکومت رضاشاه برای احدث راه آهن زمین‌های ارباب رجب را خریداری می‌کند) که زود درگذشت و او را با تنگدستی یتیم گذاشت.

سال‌های نخستین

غلامرضا تختی در ۵ شهریور ۱۳۰۹ در محلهٔ خانی‌آباد در جنوب تهران به دنیا آمد. او دو برادر و دو خواهر داشت که همهٔ آنها از وی بزرگ‌تر بودند. وی تحصیلات ابتدایی را در دبستان حکیم نظامی تهران گذراند و پس از گذراندن اول متوسطه در دبیرستان منوچهری تهران ترک تحصیل کرد. تختی همراه کار، به ورزش زورخانه‌ای و کشتی نزد پهلوان سید علی می‌پرداخت. او در سال ۱۳۲۷ به خدمت سربازی رفت و در ۲۵ مهر همان سال در اداره راه‌آهن استخدام شد. وی سابقهٔ کار در شرکت نفت مسجد سلیمان را هم داشت.[۴]

جوانی

او در ۳۰ بهمن ۱۳۴۵ با شهلا توکلی ازدواج کرد. حاصل این ازدواج پسری به نام بابک بود که در ۱۱ شهریور ۱۳۴۶ به دنیا آمد.[۴] یکی از جاهایی که تختی همیشه می‌رفت، گل‌فروشی رز نزدیک چهارراه تخت‌جمشید (طالقانی کنونی) بود. این گل‌فروشی هنوز هم هست. تختی گل‌های باغچهٔ خانه‌اش را می‌چید و دسته می‌کرد و می‌برد گل‌فروشی رز که فروش برود. اما هربار که گذرش به آن‌جا می‌افتاد، مردم دور و برش را می‌گرفتند و با او گرم حرف زدن می‌شدند. تختی هم می‌خواست مهربانی آن‌ها را جبران کند. همین بود که از ده‌تا دستهٔ گل، یک دسته هم به گل‌فروشی نمی‌رسید. تختی با ماشین بنز سفیدی که داشت می‌رفت گل‌فروشی. می‌گویند بچه مدرسه‌ای‌ها می‌آمدند تکیه می‌زدند به ماشین و کنار او عکس یادگاری می‌گرفتند. گل‌فروش حرص و جوش می‌خورد و از تختی می‌خواست که خودش را از بچه‌ها و مردم پنهان کند. تختی گوش نمی‌کرد و می‌گفت: «مردم برای دیدن من آمده‌اند؛ چرا باید خودم را پنهان کنم؟»

یکی از دلبستگی‌های تختی خواندن کتاب بینوایان ویکتورهوگو بود. از میان چهره‌های رمان بینوایان بیشتر از همه ژان وال‌ژان را دوست داشت. می‌گویند که از خواننده‌ها ناهید و ترانهٔ غروب کوهستان او را می‌پسندید. آن اندازه این ترانه را دوست داشت و به او آرامش می‌داد که شب‌ها را با شنیدن آهنگ ناهید می‌خوابید. اردو هم که می‌رفتند، زمانی که تمرین نداشت، شطرنج و بیلیارد بازی می‌کرد. می‌گویند تختی دوست داشت با چوب کارهای دستی بسازد. از نوجوانی با کار نجاری آشنا شده بود. از خوراکی‌های ایرانی، چلوکباب را می‌پسندید. یکی از جاهایی هم که بسیار می‌رفت، چلوکبابی شمشیری در سبزه میدان بود. شمشیری از هواداران جبههٔ ملی بود و تختی را دوست داشت. یکی دیگر از خوراکی‌هایی که تختی دوست داشت، دم‌پُختک بود. تنها کسی هم که این دم‌پختک را خوب آماده می‌کرد، از دوستان غیرورزشی تختی، حاج حسین شمشادی بود. به او می‌گفتند حسین دم‌پختک. تختی ترشی می‌خرید و می‌رفت مغازهٔ شمشادی و دم‌پختک می‌خورد. مردم هم بو بُرده بودند. اگر نامه‌ای یا کاری با او داشتند، همان روز می‌رفتند مغازهٔ حسین دم‌پختک و تختی را می‌دیدند.

یکی از رویدادهای زندگی تختی، پیشنهاد به او برای بازی در فیلم سینمایی بوده است. فردین که از دوستان تختی بود، او را برمی‌انگیزد که بازیگر سینما بشود. فردین به او می‌گوید: «بلوری بازی کرد، تو هم بیا و بازی کن.» حتا پیشنهاد می‌دهند در فیلم‌های تبلیغاتی بازی کند. به تختی پیشنهاد تبلیغ عسل می‌دهند. می‌گوید: «من با خوردن عسل پهلوان نشدم! خاک و خُل خوردم و خوراکم نان و پنیر بود و با سختی‌ها ساختم و تمرین کردم تا به جایی رسیدم.

مرگ و ابهام‌های آن

 

تختی در ۱۷ دی ۱۳۴۶ در اتاقش در هتل آتلانتیک تهران درگذشت. او دو روز قبل از مرگش یعنی ۱۵ دی، وصیت‌نامه اش را در دفترخانه اسناد رسمی شماره ۲۰۲ تحت شماره ۳۴۲۸ و با تعیین کاظم حسیبی به عنوان سرپرست فرزندش بابک (که تنها ۴ ماه داشت)؛ به ثبت رسانده بود. دربارهٔ دلایل مرگ او اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد.

براساس اخبار منتشره در روزنامه‌های اطلاعات و کیهان ۱۸ دی ۱۳۴۶ غلامرضا تختی به خاطر وجود اختلافات خانوادگی با همسرش مرحومشهلا توکلی خودکشی کرده است.از انگیزه‌های ممکن برای خودکشی، مواردی چون ناکامی‌هایش در مسابقات در پایان عمر ورزشی تختی نام برده می‌شود.با این حال عده‌ای از دانشوران مرگ وی را مشکوک می‌دانند. این عقیده که ساواک او را به دلیل محبوبیت زیاد و عدم وفاداری به نظام وقت ایران به قتل رسانده است، در بین مردم شیوع داشته. غلامرضا تختی از سال ۱۳۴۲ بارها به ساواک احضار شد. اطرافیان شاه با ناکامی از نزدیک کردن او به دربار و حکومت، فشارها را بر تختی افزایش دادند. تختی حتی در مواردی از ورود به ورزشگاه­ها منع می ­شد. او پس از دوری دوساله از رقابت­های ورزشی برای چهارمین بار در بازی‌های المپیک شرکت کرد و برای نخستین بار در این بازی­ها مدالی کسب نکرد. میرزایی با استناد به اسناد به جا مانده بیان می‌کند که ظاهراً حکومت میل داشت تختی بدون تمرین و آمادگی جسمی و روحی در میدان حاضر شود و با شکست خوردن، محبوبیتش در میان مردم را از دست بدهد. از سوی دیگر مردم نیز خواهان شرکت او در مسابقات جهانی بودند.[۹]

در چنین شرایطی تختی در سال ۱۳۴۵ هم در بازی­های جهانی تولیدو شرکت کرد و بار دیگر دست خالی به ایران بازگشت. برخلاف تصور و انتظار طرفداران شاه، محبوبیت تختی پس از دو ناکامی او نه تنها کمتر نشد که افزایش هم یافت.هٔ مرگ او چنین نوشت: «از آن همه جماعت هیچ‌کس، حتی برای یک لحظه، به احتمال خودکشی فکر نمی­ کرد.» عده‌ای معتقدند، تختی اگر خودکشی هم کرده باشد مسئولیت آن با حکومت شاه است که با فشارها و تنگناهایی که برایش به وجود آورد او را به این سمت سوق داد.

به نوشته اسکندر دلدم در کتابش من و فرح پهلوی، در پی انقلاب ۱۳۵۷ که بسیاری از اسناد ساواک به دست نیروهای انقلابی افتاد، هرگز مدرکی دال بر دست داشتن ساواک در مرگ تختی یا کشتن او یافت نشد.

دوران ورزشی

تختی کشتی را از سال ۱۳۲۵ آغاز کرد. او در سال ۱۳۲۹ در ۲۰ سالگی به عضویت باشگاه پولاد در آمد و زیر نظر حبیب‌الله بلور کشتی آزاد را به طور قهرمانی آغاز کرد.و در همان سال نخستین قهرمانی کشور خود را کسب کرد. تختی در رقابتهای قهرمانی کشور طی سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۸ هشت بار قهرمان کشور شد. او در سال ۱۹۵۱ در مسابقات قهرمانی جهان هلسینکی در دستهٔ ۷۹ کیلو به مدال نقره رسید، وی و سه هم‌تیمیش؛ محمود ملاقاسمی (نقرهٔ ۵۲ کیلو)، محمدمهدی یعقوبی (برنز ۵۷ کیلو) و عبدالله مجتبوی (برنز ۷۳ کیلو)،[۱۳] برندگان اولین مدال‌های بین‌المللی تاریخ کشتی ایران بودند. او سال بعد در المپیک هلسینکی مدال نقرهٔ خود را در ۲۲ سالگی تکرار کرد. چهار سال بعد در المپیک ۱۹۵۶ ملبورن در یک وزن بالاتر؛ ۸۷ کیلوگرم، بهتر ظاهر شد و به همراه امام‌علی حبیبی نخستین مدال‌های طلای تاریخ ورزش ایران در المپیک را کسب کردند. تختی در مسابقات قهرمانی جهان ۱۹۵۹ تهران، ۱۹۶۱ یوکوهاما و ۱۹۶۲ تولیدو به ترتیب به دو مدال طلا و یک مدال نقره رسید. در المپیک ۱۹۶۰ رم هم با ۵ پیروزی با ضربهٔ فنی و یک شکست با امتیاز از عصمت آتلی ترک مدال نقرهٔ وزن ۸۷ کیلو را گرفت. وی که کشتی را از میان‌وزن آغاز کرده بود با افزایش وزن خود به دسته‌های بالاتر رفته و از سال ۱۹۶۲ به دستهٔ ۹۷ کیلوگرم پا گذاشت، اما مشخص شد که رقابت در این وزن برای قهرمان پا به سن گذاشته دشوار است و او در المپیک ۱۹۶۴ توکیو با شکست از احمد آئیک ترک و مساوی با سعید مصطفائف بلغار به مقام چهارم قناعت کرد.

وایکینگ پالم سوئدی، عادل آتان ترک، بوریس کولایف روس، پت بلر آمریکایی، دیتریش آلمانی، ویچزیستیوک روس، عصمت آتلی ترک، حسن کنگور ترک، الکساندر مدوید بیلورس از شوروی و احمد آئیک ترک مهمترین رقیبان تختی در ۱۴ سال حضور وی در عرصه بین‌المللی بودند.

غلامرضا تختی همچنین سه بار قهرمان کشتی پهلوانی و پهلوان اول ایران شده بود.

مقام‌ها

 

 

تختی در حال کشتی گرفتن

 

 

 

مدال نقرهٔ مسابقات کشتی ورشوو، ۱۹۵۵ م.

 

المپیک ۳عدد – جهانی ۴عدد- بازیهای آسیایی۱عدد.

رکوردها

  • تختی اولین کشتی‌گیر ایرانی است که موفق شد در سه وزن مختلف صاحب مدال‌های جهانی و المپیک بشود: جهانی ۵۱ و المپیک ۵۲ (در ۷۹ کیلوگرم)، المپیک ۵۶، ۶۰، جهانی تهران و یوکوهاما (در ۸۷ کیلو) و جهانی ۶۲ تولیدو در ۹۷ کیلو.
  • تختی نخستین ورزشکار ایرانی بود که در سه المپیک مدال گرفت، دست‌آوردی که پس از او تنها محمد نصیری و هادی ساعی به دست آورده‌اند.
  • تختی با ۷ مدال در رقابت‌های المپیک و قهرمانی جهان رکورددار کسب بیشترین مدال جهانی در میان کشتی‌گیران ایرانی است.
  • تختی اولین ورزش‌کار ایرانی بود که در ۳ المپیک شرکت کرد. امیررضا خادم (از ۱۹۸۸ سئول تا ۲۰۰۰ سیدنی) تنها ورزشکار دیگر ایرانی‌ست که رکورد شرکت در ۴ المپیک را دارد.
  • تختی اولین ورزشکار ایرانی بود که برای کمک به زلزله زدگان (زلزله بویین زهرا) و انسانهای محروم به پا خواست و با استفاده از محبوبیت خود مردم را برای کمک به محرومین همراه خود کرد.
  • تختی اولین ورزشکار ایران بود که مدالهای خود را به موزه امام رضا اهدا کرد.

گرایش‌های سیاسی و فعالیت‌های اجتماعی

غلامرضا تختی از سال ۱۳۳۰ وارد فعالیت‌های سیاسی شد. او ابتدا در حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری ملکی و بقائی عضو بود و پس از انشعاب ملکی و خُنجی از بقائی به حزب نیروی سوم پیوست در جریان اختلاف میان دکترمحمدعلی خنجی و خلیل ملکی او پس از شنیدن نظرات طرفین به اتفاق اعضای سازمان ورزشکاران به دکتر خنجی و دکتر حجازی پیوست و پس از تأسیس حزب سوسیالیست به عنوان قائم مقام دبیرکل این حزب انتخاب شد. ضمناً در سازمان ورزش حزب به همراه حسن خرمشاهی (مسئول سازمان ورزش حزب) فعالیت می‌کرد.

غلامرضا تختی پس از کودتای ۲۸ مرداد در کمیته ورزشکاران نهضت مقاومت ملی نیز علاوه بر حزب سوسیالیست فعالیت داشت و پس از تشکیل جبهه ملی دوم در سال ۱۳۳۹ به این سازمان وارد شد و از سوی کمیته ورزشکاران به کنگره و از سوی منتخبین کنگره به شورای مرکزی جبهه ملی ایران راه یافت.

از سال ۱۳۴۰ خورشیدی به این‌سو است که جهان پهلوان تختی با جبههٔ ملی آشنا می‌شود. آقای حسیبی، از سران جبههٔ ملی، او را با جبهه آشنا می‌کند. حسیبی همان کسی است که تختی در وصیت‌نامه‌اش او را سرپرست پسرش – بابک – می‌کند. می‌دانیم که تختی با یک‌صد رای‌ای که به او دادند، به کنگرهٔ مرکزی جبههٔ ملی پیوست. روزی هم که هواداران دکتر مصدق برای دیدن او به احمدآباد رفتند، تختی پیشاپیش آن‌ها با عکس بزرگی از مصدق که در دست داشت، جلودار کاروان بود. دلخوری تختی از خاندان پهلوی، تا اندازه‌ای به روزگار نوجوانی او بازمی گشت. پدر تختی یخچال طبیعی داشت و از این راه گذران می‌کرد. اما یخچال در طرح خیابان‌کشی‌های رضاشاه می‌افتد و پدر تختی ناچار می‌شود یخچال را به بهای اندکی به دولت بفروشد. این پیشامد خانوادهٔ آن‌ها را ورشکست و آواره می‌کند، تا بدان‌جا که ناگزیر می‌شوند دو شب را در کوچه بخوابند. به هر روی، رویداد تلخی بود که اثر بسیار بدی بر تختی گذاشت و هرگز نتوانست خاطرهٔ گزنده‌اش را فراموش کند. به‌ویژه که زمانی نمی‌گذرد که پدرش آزرده از آن‌چه پیش آمده بود، بیمار می‌شود و درمی‌گذرد.

در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۳۴۱ زلزله مهیبی به قدرت ۷٫۲ ریشتر، به ویرانی کامل شهر بوئین زهرا و تمام روستاهای اطرافش انجامید. بر اثر زلزله بوئین زهرا در حدود بیست هزار نفر کشته و هزاران خانواده نیز بی‌خانمان شدند. به‌دنبال ناتوانی دولت وقت برای عملیات کمک و امداد، غلامرضا تختی یک کامیون در اختیار گرفت و با آن به محلات پرجمعیت تهران می‌رفت و با بلندگو شخصاً از مردم می‌خواست تا به زلزله‌زدگان کمک کنند. مردم نیز رخت، لباس و پول اهدایی خود را به تختی می‌سپردند. واکنش‌ها چنان باورنکردنی بود که بلافاصله موج بزرگی از نیکوکاران به راه افتادند و ده‌ها کامیون به وی سپرده شد.

انتخاب تختی به سمت عضویت در شورای مرکزی باعث گردید تا از سوی ساواک به عنوان یک «ناراضی» شناخته شود. از این روی، دستگاه ورزشی بنا به تصمیم سازمان امنیت و اطلاعات کشور، از تمرین‌های تختی جلوگیری می‌کرد و به هر شکل می‌کوشید تا از حضور او در مجامع ورزشی بین‌المللی که با استقبال کنفدراسیون دانشجویان ایرانی روبرو می‌شد، جلوگیری کند.

هنگام درگذشت محمد مصدق در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۳۴۵، غلامرضا تختی به تهدید مأموران نظامی و امنیتی مبنی بر خودداری از سفر به احمدآباد گوش فرانداد و به افسران می‌گفت «دستگیرم کنید».

مرگ همسر غلامرضا تختی

شهلا توکلی، همسر مرحوم جهان پهلوان تختی عصر روز ۲۷ خرداد ۹۳ در سن ۶۸ سالگی پس از دست و پنجه نرم کردن با بیماری در بیمارستان ایران‌مهر دار فانی را وداع گفت.[۱۹]شهلا توکلی همسر جهان پهلوان تختی بود که در این سال‌ها همه از رازهایی که او پس از مرگ غلامرضا تختی در سینه دارد یاد می‌کردند که حالا با مرگش تمام این رازها را با خود به خاک گور برد.

تختی پس از مرگ

تاکنون در مورد غلامرضا تختی قصیده‌ها و کتاب‌های متعددی نوشته شده و فیلم‌های مستند و حتی سینمایی نیز از زندگی وی ساخته‌اند. پس از مرگ وِی، اقدامات گوناگونی برای گرامی داشت وی انجام گرفت و حوادثی (نظیر خودکشی هواداران و…) در واکنش به مرگ او در میان طبقات مختلف جامعه، رخ‌داد. از آن‌جمله می‌توان به این‌ها اشاره کرد.

خودکشی هواداران

با انتشار خبر مرگ غلامرضا تختی، هفت تن در شهرهای مختلف ایران خود را کشتند که از همه فجیع‌تر قصابی در کرمانشاه بود که خود را به قناره انداخت و یادداشت بزرگی بر شیشه مغازه‌اش گذاشت که «جهان بی جهان‌پهلوان ماندنی نیست».[۱]

 

 

آرامگاه غلامرضا تختی در ابن بابویه.

 

مسابقات ورزشی

در اردیبهشت ۱۳۵۹ به منظور بزرگ‌داشت مسابقاتی برای یادبود وی بنا نهاده شد که تاکنون به نام جام جهان‌پهلوان تختی ادامه داشته‌است. در اولین دوره این مسابقات قهرمانان زیادی از سرتاسر جهان حضور یافتند که از جمله آنها احمد آئیک، عصمت آتلی، الکساندر مدوید، پتکوف سیراکف، سعید مصطفی‌افمی‌توان نام برد.[نیازمند منبع] این مسابقات که معمولاً در اواخر زمستان برگزار می‌شود، مهم ترین تورنمنت بین‌المللی کشتی سالیانه در ایران است.

ترانه
شعر
کتاب
  • درجستجوی پدر نوشته بابک تختی (تنها فرزند غلامرضا تختی)
  • حماسه جهان‌پهلوان نوشته محمدعلی سفری
  • پهلوﺍن زندگی، پهلوﺍن جهان نوشته: کیوان مرادیان، سید نصرالله سجادی
  • یکصد پرتره از سیمای پهلوﺍن تختی، آثار طراحی، نقاشی و گرافیک بهزاد شیشه گران (انتشار با دو زبان فارسی و انگلیسی در سال ۱۳۷۷)
فیلم سینمایی
فیلم مستند

پست های مرتبط

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *