سومین اردوی تهران گردی روز سه شنبه ۶-۵-۹۴ با حضور بچه های همچون گل مدرسه دانش قلهک در مجموعه شهید چمران ، واقع در محله حکیمیه تهرانپارس آغاز شد.بچه ها بعد از تعویض لباس چه کار مهمی انجام دادند .
گرم کردن بدن قبل از فعالیت های شدید ، بسیار ضروری است !
همون ابتدا کار ، بچه ها به چند تیم تقسیم شدند.
انصافا زمین چمن بسیار خوب و با کیفیتی بود . الهم الرزقنا ” دوباره ” . یه فوتبال مشتی “برنده بجا هم داشتن ” شکر خدا تقریبا بدون ضایعات جسمی .البته یکی از ناحیه ساق پای چپ آسیب دید ولی زود خوب شد ، جالب اینکه یار تیم خودش این لگد جانانه را زده بود .تازه ،عذر خواهی هم نمیکرد !
اینهم شیرینکاری این دوست عزیزمون .
بعد یک ساعت فوتبال و عرق کردن ، تن به آب زدن خیلی میچسبه .
خستگی از تن آدم میره ، در آب تمیز و زلال استخر ،در کنار دوستان .
خدا را شکر ! با این کم آبی هنوز استخر ها خوب فعالن .
این هم آخرین نفراتی که محوطه استخر را ترک کردن .
بعد استخر رفتیم سایه ! بله رستوران زیبایی که ازقبل هماهنگ کرده بودیم وحتی سفارش غذا هر کی که غذا یا آشامیدنی می حواست رو ، قبل از حضور بچه ها آماده کردند !بله وقت ارزش داره. نباید تلف بشه .
بعضی ها چقدر جدی ! و معنادار ! نگاه میکنن !
هم قیمت ها مناسب بود هم کیفیت .
در اتوبوس هم حال خوشی بود .یعنی بچه ها که میخوندن ، آقای حسین خانی هم کم نیاورد و زد زیر خوندن .حالا نخون ، کی بخون ! خلاصه نفهمیدیم چطور از تهرانپارس رسیدیم توپخونه و خیابان سی تیر .
بچه ها هم انصافا خوب با آقای حسین خانی همراهی میکردن و میخوندن .( که دل ایشان نشکنه ! )
البته ، تذکرات ” خیلی خیلی ” جدی هم داده میشد .
تا رسیدیم به موزه جالب ” ایران باستان “
طبق معمول ، تذکرات اولیه : لطفا به چیزی دست نزنید و …….
این خانم راهنما دو فرضیه برای نبود سر بر پیکر این مجسمه بیان نمودند. ما که آخرش نفهمیدیم چی شد!
ببین اجداد ما قرن ها پیش از این ، روی سنگ چه نقوشی حک کرده اند !!!
مطالبی میشنیدیم که اعجاب انسان را بر می انگیخت . البته نه همه انسان ها را !!!
آقا ، یک مرد در معدن نمک (نزدیک زنجان) به رحمت الهی رفته !
بعد هزار و هفتصد سال !!! جنازه اش نسبتا سالم مونده ! موهاش ! دندونش ! صورتش ! نترسی ها .
بله دیگه ، درخواست عکس های سفارشی تک نفره و همراه دوستان رو هم رد نکردیم ، انشاالله خدا از همه قبول کنه!