دوستان ، برای استفاده از زبان زیبای مان ، الفبای جدید ترکیه را انتخاب می کنیم. زبان غنی و آهنگین ما با الفبای جدید ترک ، خود را بیشتر نشان خواهد داد. باید از تسلط چندین قرنی علامات و رسم الخطی که دانستن و یاد دادن آن مشکل است و در ذهن های ما تبدیل به قالب های سختی شده، خلاص شویم."مناقشه بازگشت به
با این سخنان "کمال پاشا" (آتاترک) رهبر جمهوری لاییک ترکیه در تابستان سال ۱۹۲۸ (۹ آگوست ۱۹۲۸) و در سخنرانی خود در استانبول برای نخستین بار از تصمیم خود برای تغییر الفبا و رسم الخط عربی (عثمانی) ترکیه به الفبای جدید (لاتین) خبر داد و در همان سال از اول نوامبر ۱۹۲۸ با تصویب قانون، الفبای ترکیه از رسم الخط سابق عثمانی (عربی) به رسم الخط لاتین تغییر یافت.
البته پیشتر از این ، در سال ۱۹۲۲ حکومت کمونیستی شوروی در جمهوری آذربایجان که یکی از جمهوری های ۱۵ گانه تشکیل دهنده اتحاد جماهیر شوروی بود با تغییر الفبای عربی به لاتین ، الگویی را برای آتاترک ایجاد کرد و آتاترک نیز که می خواست جمهوری لاییک ترکیه را به جوامع مدرن اروپایی شبیه کند، از آن الگو پیروی کرد.
از اول نوامبر ۱۹۲۸ دولت ترکیه دست به کار شد. در آن زمان ترکیه ۱۳ میلیون جمعیت داشت که تنها اندکی بیش از ۱۰ درصد از جمعیت آن، سواد خواندن و نوشتن (به رسم الخط عثمانی) داشتند. به عبارت دیگر در جامعه ترکیه در آن روز تنها اندکی بیش از ۱.۳ میلیون نفر با سواد بودند و بقیه مردم سواد خواندن و نوشتن نداشتند.
اما در سال ۱۹۳۵ یعنی ۷ سال پس از تغییر الفبای ترکیه به الفبای لاتین ، جمعیت باسواد ترکیه که قادر به خواندن الفبای جدید بود به بیش از ۲۰ درصد جمعیت کشور (حدود ۳ میلیون نفر) رسید.
در واقع آتاترک به خوبی می دانست که همزمان با تغییر الفبای ترکیه باید یک نهضت گسترده سواد آموزی راه بیندازد تا در کمتر از یک دهه بخش قابل توجهی از مردم سواد خواندن و نوشتن با الفبای جدید را پیدا کنند تا این خط و الفبا نهادینه شود.
آتاترک موفق شد و تا میانه های قرن بیستم میلادی (یعنی حدود بیست سال از تغییر الفبا) بخش بزرگی از نسل جدید ترکیه کاملا با خواندن و نوشتن با الفبای جدید آشنا شدند و به مرور زمان کسانی که هر دو الفبا را می دانستند به دلیل کهولت سن درگذشتند و این گونه تقریبا در ترکیه دهه های پس از نیمه قرن بیستم کمتر کسی سواد خواندن و نوشتن به خط الرسم عربی(عثمانی) را داشت. تنها برخی محققان و دانشجویان تاریخ و ادبیات که علاقه به خواندن و مطالعه متون قدیمی و یادگیری خط الرسم سابق را داشتند در دانشگاه ها در قالب رشته تخصصی – تحصیلی این زبان را آموختند و البته تنها یک استثنا در این میان بود و آن مدارس "امام خطیب" (حوزه های آموزش علوم دینی) بودند که همچنان با تدریس قرآن و زبان عربی در کنار زبان لاتین ، نسلی از روحانیون و علمای دینی را که قادر به خواندن و نوشتن به زبان عربی بودند را تربیت کردند.
مضاف بر اینکه طبق قانون جمهوری لاییک ترکیه این دانش آموزان مدارس امام خطیب می باست پس از فراگیری زبان لاتین در مقطع ابتدایی مدارس ، جذب این مدارس دینی می شدند و به طریق اولی پس از کسب سواد خواندن و نوشتن به الفبای جدید لاتین ، در دوره متوسطه تازه سر درس خواندن و نوشتن به زبان عربی و خط الرسم رایج در زمان عثمانی می نشستند.
سودای نوعثمانی و تغییر خط در ترکیه
در روزهای گذشته سیاست دولت اسلامگرای ترکیه درباره احیای خط الرسم عثمانی در مدارس به عنوان یکی از دروس اختیاری تبدیل به موضوعی مورد مناقشه در جامعه ترکیه شده است.
مخالفان حکومت اسلامگرای ترکیه می گویند ، دولت اردوغان و داوود اوغلو قصد دارند ریشه های جمهوری لاییک ترکیه را بخشکانند و می خواهند تغییراتی اساسی و بنیادی در جهت احیای امپراتوری عثمانی و بازگشت به سنت های سابق " عثمانی – اسلامی" احیا کنند.
رأی شورای آموزشی ترکیه در هفته جاری (که غالب اعضای آن از حامیان اسلامگرایان حاکم بر ترکیه اند) مبنی بر اجباری شدن تدریس رسم الخط عثمانی در مدارس مذهبی و اختیاری شدن آن در دبیرستان ترکیه ، جنجال زیادی به پا کرده است.
اگر این طرح اجرا شود دانش آموزان مدارس دینی باید زبان عثمانی را بیاموزند و همه دانش آموزان ترکیه در مقطع دبیرستان می توانند در صورت تمایل آموزش رسم الخط عربی رایج در دوره عثمانی را از نظام آموزشی طلب کنند و نظام آموزشی موظف است به میزان متقاضی موجود، امکانات تدریس این رسم الخط را در مدارس مهیا کند.
طبیعی است که با توجه به حمایت های دولت از آموزش و گسترش رسم الخط منسوخ شده دوره عثمانی ، با حمایت های دولتی پشت سر این طرح، پیش بینی می شود تا یک دهه آینده صدها هزار و شاید میلیون ها دانش آموز ترکیه بتوانند سوادی حداقلی از رسم الخط منسوخ شده دوره عثمانی را کسب کنند و این مساله می توان زیر بنا و پایه ای برای تغییر و بازگرداندن رسم الخط دوره عثمانی به عنوان رسم الخط رسمی در جمهوری ترکیه باشد.
نگرانی محفل لاییک نیز از این مساله است. از سوی دیگر به گمان بسیاری از کارشناسان مسایل آموزشی در ترکیه، به دلیل نبود تعداد کافی استاد مسلط به رسم الخط عربی در نظام آموزشی ترکیه ، دولت احتمالا مجبور خواهد شد صدها و شاید هزاران معلم را از کشورهای عرب برای تدریس در مدارس ترکیه تحت استخدام بگیرد.
چالش های طرح جدید دولت ترکیه
چند سالی است که مساله احیای امپراتوری عثمانی در قالب طرح " نو عثمانی گری" دولت اسلامگرای ترکیه که یکی از پایه های اصلی و تئوریسین آن "احمد داوود اوغلو" نخست وزیر ترکیه است در محافل سیاسی داخلی ترکیه و در سطح منطقه و حتی بین المللی مورد بحث و مناقشه است.
احیای خط الرسم دوره عثمانی به عنوان یک نماد بارز فرهنگی می تواند به عنوان مصداقی دیگر از تلاش های دولت اسلامگرای ترکیه (به رهبری رجب طیب اردوغان) تلقی شود.
با این حال به گمان بسیاری، اگر آتاترک در تغییر خط الرسم ترکیه از عربی به لاتین با چالش بزرگی مواجه بود، دولت اسلامگرای فعلی ترکیه با چالشی به مراتب بزرگ تر از آتاترک مواجه است.
این چالش ها از مخالفت های جدی محافل مخالف دولت ترکیه گرفته تا کمبود امکانات و زیر ساخت های آموزشی (کمبود معلم) از سویی و نرخ باسوادی بالای ۹۰ درصد ترکیه است که همگی زبان ترکیه را با خط الرسم لاتین آموخته اند که کار را برای تغییر یا دوگانه کردن خط الرسم در این کشور به ویژه در شرایطی که خواندن دیگر زبان های خارجی از جمله انگلیسی نیز در مدارس ترکیه به عنوان زبان دوم در دهه های گذشته رایج بوده، می تواند انتقادها از سیستم و نظام آموزشی ترکیه را دو چندان کند.
با این حال به نظر می رسد تحلیل قالب در میان تئوریسین ها و سیاست مداران اسلامگرای ترکیه این است که حتی اگر با این طرح زمینه آموزش دستکم یک میلیون جوان و نوجوان ترکیه با خط الرسم دوره عثمانی فراهم شود این مساله می تواند سنگ بنای بازگشت به خط الرسم سابق باشد.
بهانه خواندن سنگ قبر
دولت اسلامگرای ترکیه در ۱۲ سال گذشته با اجرای سیاست های خود در بسیاری از موارد با لغو یا تغییر و اصلاح قوانین، نظام لاییک ترکیه را تعدیل کرده و به یک دولت سکولار با گرایش اسلامگرا تغییر شکل داده است.
برخی ناظران معتقدند با کشیدن دندان های تیز ارتش و رام کردن نظامیان که با موفقیت از سوی دولت اردوغان در یک دهه گذشته به انجام رسید و با تغییراتی که در قانون اساسی و برخی قوانین آموزشی و اجتماعی این کشور اعمال شده است ( برای مثال برداشته شدن منع حجاب در مدارس ، دانشگاه ها و ادارات دولتی)، حالا دولتمردان ترکیه می توانند طرح های در قالب نوعثمانی گرایی خود را با فراغ بال بیشتری جلو ببرند که طرح بازگشت به خط الرسم عثمانی یکی از مهم ترین و نمادین ترین آنهاست.
اردوغان در توجیه این طرح گفته است بسیاری از مردم ترکیه در دهه های گذشته با تغییر خط الرسم ارتباط خود را با تاریخ و گذشته خود از دست داده اند و به کنایه افزوده است: "بسیاری از ما وقتی سر مزار اجدادمان حاضر می شویم نمی توانیم حتی متن نوشته شده روی سنگ قبر آنها را بخوانیم."
یک سنگ قبر متعلق به دوره عثمانی
مناقشه بازگشت به
در مقابل روشنفکران لاییک و مخالفان دولت اردوغان می گویند نوشته های روی سنگ قبر در دوره عثمانی به قدری با خط های نستعلیق و تو در تو نوشته شده که خواندن آنها مهارت خاصی می طلبد و حتی برای کسانی که با رسم الخط عربی هم آشنایی دارند ، کار چندان ساده ای نیست، وانگهی اگر قرار است به خاطر خواندن متن سنگ قبر بخواهیم میلیون ها نفر را ملزم به تغییر خط الرسم مالوف و جا افتاده کنیم از این کار چه سودی می بریم؟ آیا خواندن متن های سر مزار پدربزرگان و اجداد آن قدر اهمیت دارد که رسم الخط بیش از ۸ دهه ای یک کشور را در حرکتی گام به گام تغییر دهیم؟
نارضایتی آتا ترک از نامش
پروفسور " محمد آلکان" استاد تاریخ دانشکده علوم سیاسی دانشگاه استانبول می گوید : آتاترک حتی از نام مصطفی کمال که روی او گذاشته بودند راضی نبود و در سال پایانی عمر خود این نام را تغییر داد و به نام " کَمال " (به فتح کاف) تغییر داد و شناسنامه جدید گرفت.
طبق گفته این استاد دانشگاه در ترکیه آتا ترک یک بار به زنی که می خواست نام پسر بچه تازه متولد شده خود را " مصطفی کمال" بگذارد، گفت که اگر او دوست دارد این کار را بکند او حرفی ندارد و نمی خواهد او را بازدارد اما باید این حقیقت را بداند که او از نام خودش راضی نیست.
مصطفی نام عموی آتاترک بود که ظاهرا در دوره نوجوانی درگذشته است و پدر آتاترک به دلیل علاقه ای که به برادر درگذشته اش داشته، نام فرزند خود را مصطفی کمال می گذارد.
اما آتاترک در سال پایانی عمر خود نامش را به " کَمال" (با فتح کاف) تغییر داد. او حتی به تلفظ عربی نام کمال در زبان ترکی استانبولی که با کسر کاف " کِمال" خوانده می شود نیز رضایت نداد و نام خود را تلفظ این نام در لهجه فارسی و اردو با فتح کاف " کَمال" قرار داد.
البته آتاترک به رغم کوشش های اولیه در جا انداختن نامش با فتح کاف، باز در ماه های پایانی عمر خود در نوشته ها و فرامین همان نام " کِمال" را برای خود گذاشت اما شناسنامه خود را به نام " کَمال" گرفت و پس از مرگش نیز با همین نام از جهان خداحافظی کرد.
تغییر الفبا و سرگردانی در هویت ترکیه
در نگاهی کلی بر ترکیه در ۹ دهه گذشته باید به این نکته اذعان کرد که آنچه آتاترک به عنوان بنیانگذار جمهوری لاییک ترکیه در قالب اصلاحات و رفرم های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و… انجام داد که تغییر رسم الخط نیز یکی از آنها بود با این پیش فرض خوش بینانه (و البته در زمان خود رایج) همراه بود که شبیه شدن و همراهی شکلی با مظاهر تجدد و شبیه کردن (ولو فرمالیته) جامعه به سبک و الگوی اروپایی (غربی) می تواند جامعه را به توسعه برساند. ابطال این نگاه و فرض خوش بینانه با گذشت بیش از ۹ دهه از اصلاحات انجام شده از سوی آتاترک در جامعه ترکیه و هم صنفان هم نظر با او در دیگر نقاط جهان، اثبات شده است. در جامعه ترکیه امروز ، بیش از هر چیزی میل و گرایش به سنت ها و الگوهای اسلامی – شرقی اگر بیشتر از الگوی مورد پسند و تاکید آتاترک نباشد، کمتر از آن هوادار ندارد.
به نظر می رسد اصلاحات انجام شده از سوی آتاترک به ویژه در مورد خاص مورد بحث که همان الفبا باشد، نه تنها از نظر مهندسی فرهنگی کمک چندانی به غربی شدن ترکیه نکرد بلکه امروزه هیچ یک از مهم ترین جنبش هایی که زیر پوست جامعه ترکیه نفس می کشند و یا فعالیت آشکار دارند، جنبش های غربگرا نیست و تنها از جنبه های مورد تاکید آتاترک که "ملیت ترک" بود، می توان به جنبش های ملی گرای پان ترکیستی اشاره کرد که حامیان جدی در ترکیه دارد.
آتاترک معمار رهنمون کردن ترکیه از الگوی رایج ۷ قرنی " امت محور دوران عثمانی" به الگوی غربی و مدرن " دولت – ملت ترک " بود، اما اعمال این الگو هر چند در زمان خود دستاوردهایی برای ترکیه به همراه داشت، اما آن فرض خوش بینانه آتاترک درباره رشد و توسعه و ترقی ملت ترکیه در دهه های بعدی را محقق نکرد.
ترکیه امروز با وجودی که عضوی از ناتو است اما به لحاظ فرهنگی به هیچ وجه مورد پسند اروپایی ها نیست تا آن را به عنوان یک عضو کامل در مجموعه اتحادیه اروپا پذیرا باشند.
به واقع با تغییر رسم الخط ترکیه از سوی آتاترک هر چند به لحاظ شکل و فرم الفبای این کشور به لاتین شبیه شده، اما این تغییر به هیچ وجه به نزدیک تر کردن فرهنگ و ساختارهای فرهنگی ترکیه به اروپا نینجامیده و از سوی دیگر تلاش های چند دهه ای ترکیه برای تشکیل دادن و رهبری یک محور و ائتلاف از دولت ها و ملت های ترک زبان از ارومچی چین و مغولستان گرفته تا منطقه بالکان در اروپا تماما به شکست انجامیده و این منطقه وسیع با وجودی که ادعا می شود دارای بیش از ۳۰۰ میلیون ترک زبان ( به ادعای پان ترکیست ها از ترک های شرقی (اویغور) گرفته تا ترک های غربی همچون بوسنی و البانی ) است اما این خط و رشته ظاهری را ظاهرا تنها پان ترکیست های ترکیه می بینند و اثری واقعی از این محور در سیاست بین الملل که آمال و هدف دولت های لاییک ترکیه به ویژه از دهه ۱۹۹۰ بدین سو بوده است، دیده نمی شود.
حال دولت اردوغان نیز در صدد تغییر برآمده است ، اما به نظر نمی رسد این تغییر نیز مشکل جامعه قطبی شده ترکیه را حل کند. ترکیه امروز شبیه فردی است که علی رغم پیشرفت های چشمگیر در کسب جایگاه و موقعیت اجتماعی و کسب در آمد بالنسبه مناسب و بالا و امکان دسترسی به امکانات بالای زیستی، به لحاظ روانی خلایی جدی در هویت فردی و شخصی خود حس می کند و این مساله تا حل نشود ، گره ای جدی در کمبود احساس رضایت او حل نمی شود.
ترکیه امروز کشوری است که با وجود موفقیت های اقتصادی و پیشرفت های دهه های گذشته ،در برزخی بین هویت "شرقی و غربی" گرفتار آمده است و پروژه ۵ دهه ای تقاضا برای عضویت در اتحادیه اروپا با ناکامی نسبی مواجه بوده است و اروپایی ها هر چند نمی خواهند ترکیه را به ملاحظات مختلف از خود به طور کامل دلسرد کنند، اما بر هیچ تحلیلگر و سیاستمدار عاقلی پوشیده نیست که ترکیه (دستکم با شرایط موجود و تا سال های آتی و آینده ای میان مدت ) عضو کلوپ اروپایی ها نخواهد شد.
اما این مساله و دغدغه برای دولت اسلامگرای ترکیه چندان ناخوشایند نیست. اتفاقا شاید از یک منظر برای اسلامگرایان حاکم بر ترکیه این مساله بد نباشد، چرا که به آنها کمک می کند پروژه نو عثمانی گری خود را پیش ببرند.
هر چند دولتمردان حاکم بر آنکارا به طور صریح این مساله را نمی گویند و در ظاهر اعلام می کنند به دنبال عضویت کامل ترکیه در اتحادیه اروپا و رایزنی در این باره و ادامه مذاکرات هستند و خواسته آنها عضویت کامل در اتحادیه اروپا است ، اما در این زمینه اشاره به دو نگاه و سیاست دولت اسلامگرای ترکیه خالی از لطف نیست:
۱- نخست اینکه اسلامگرایان حاکم برترکیه می خواهند با عضویت احتمالی در اتحادیه اروپا ، با بالا بردن سهم مسلمانان در این اتحادیه ، این اتحادیه را از حالت یک کلوپ کاملا مسیحی خارج کنند. اسلامگرایان حاکم بر ترکیه به خوبی از عمق بی دینی موجود در جوامع اروپایی آگاهند و می دانند که در جوامع اروپایی با وجودی که دین غالب مسیحی است اما نزدیک به ۷۰ درصد از مردم اروپا اساسا خود را دیندار نمی دانند و قائل به دین خاصی نیستند و در بهترین حالت مسیحیان شناسنامه ای هستند. این مساله امکانی برای دولت اسلامگرای ترکیه ایجاد می کند که همانند حمله مسلمانان به اروپا در قرن هشتم میلادی از طریق تنگه باب المندب در غرب اروپا ( اسپانیا – آندلس) این بار با رضایت خود اروپایی ها یک کشور مسلمان رسما از شرق این اتحادیه وارد این کلوپ شود. در واضع در صورت تحقق سناریوی نخست و عضویت ترکیه در اتحادیه اروا اسلامگرایان حاکم بر ترکیه این مساله را به فال نیک خواهند گرفت و آن را سبب افزایش درصد جمعیت مسلمانان اتحادیه اروپا به بیش از ۲۰ درصد جمعیت این اتحادیه می دانند.
۲- نکته دوم اینکه شاید اسلامگرایان حاکم بر ترکیه با وقوف به اینکه اروپایی ها در نهایت در را به روی آنها نخواهند گشود، می خواهند تکلیف جامعه ترکیه را یکسره کنند و مسیر آینده این کشور را نه به سمت ملیت گرایی ترکی و نه به سمت غربی شدن بلکه با همگرایی با مجموعه ای از کشورهای اسلامی و عربی به سمت یک الگوی نوینی تحت لوای "نو عثمانی گری "هدایت کنند.
البته خوش بینی های اولیه در قالب این پروژه دولت اسلامگرای ترکیه با توقف موج بهار عربی و به در بسته خوردن اسلامگرایان در مصر و پس زدن اسلامگرایان تونسی از سوی جامعه مدنی این کشور و ایجاد یک جنگ داخلی در لیبی پس از قذافی و اوضاع داخلی سوریه و تثبیت موقعیت بشار اسد پس از قریب به ۴ سال تلاش مخالفان مسلح برای ساقط کردن او و… به در بسته خورد.
دولت اسلامگرای ترکیه ظاهرا برای این پروژه خود می خواست از همراهی موقت و ائتلاف با جنبش اخوان المسلمین بهره برده و با نزدیک شدن به این گروه به طور مشترک با این گروه رهبری جنبش های تحول خواه را در موج بهار عربی در کشورهای مختلف عربی به دست گیرد و در نهایت با پیروزی در انقلاب های عربی در ساختار تشکیل شده در دولت های جدید سهم و نقش پررنگی ایفا کند به ویژه اینکه اسلامگرایان حاکم شده در کشورهایی که مواجه با تغییر حکومت می شدند به دلیل نداشتن تجربه حکومتداری به برادران مسلمان و دموکرات خود در ترکیه نیاز بیشتری حس می کردند.
به هرجهت این پروژه نیز تا اطلاع ثانوی به در بسته خورده است و ترکیه از سرمایه گذاری عظیم خود روی بهار عربی طرفی نبسته است.
مخلص کلام اینکه به نظر می رسد در زمینه مهندسی فرهنگی جامعه ترکیه نه اقدام ۸۰ سال پیش آتاترک توانست به جز نزدیک کردن شکلی الفبای ترکیه به الفبای لاتین تغییری محتوایی در عمق دادن به مدرنیته در کالبد جامعه ترکیه دهد و نه تصمیم امروزی دولت ترکیه برای بازنگری در آن و بازگشت آرام و گام به گام به خط الرسم قدیمی دردی را در جهت اهداف و خواسته های حاکمان این کشور دوا خواهد کرد.
جامعه ترکیه مسیر خود را می رود و در دهه های گذشته به واسطه این مهندسی های فرهنگی دولتمردان، مسیر آن عوض نشده است. نه آتاترک توانست با تغییر رسم الخط مسیر جامعه ترکیه را عوض کند و ترک ها را به مردمی با هویت غربی نزدیک کند و نه احتمالا دولت اردوغان خواهد توانست بخش بزرگی از جامعه ترکیه را که لاییک می اندیشند را تغییر دهد.
البته نا گفته نماند که تغییر الفبای ترکیه از الفبای دوران عثمانی به لاتین ارتباط بخش بزرگی از این جامعه را با گذشته تاریخی خود قطع کرد و از این نظر بسیاری از منتقدان این اقدام آتاترک می گویند اقدام او شکافی عمیق در تاریخ ترکیه ایجاد کرده است، اما هدف آتا ترک صرفا تغییر شکل نبود و اگر تغییر شکل نیز بود با این پیش فرض خوش بینانه بود که این تغییر شکل با گذشت چند نسل به تغییر ذائقه فرهنگی ومحتوا خواهد انجامید، در حالی که امروزه خلاف این استنباط و گزاره اثبات شده است و بخش قابل توجهی از جامعه ترکیه دیندار و سنتی باقی مانده اند و توانسته اند سنت های خود را در خانه هایشان حفظ کنند و بیش از یک دهه است که با حمایت ها و آرای خود دولتی را روی کار آورده اند که اتفاقا در بسیاری از اصلاحات در قالب لاییسیته آتاترک دست برده و حالا نیز می خواهد در یکی از بزرگ ترین و مهم ترین اصلاحات یا تغییرات در قالب مهندسی فرهنگی آتاترک دست برده و اوضاع را به ماقبل آن بازگرداند.