روز آشنایی

((شگفتا آنچه تو را به یاد آورد زیباست))

بوی ماه مهربوی ماه مدرسه         بوی شادیهای راه مدرسه

تعجب نکن به سرم نزده که فکر کنی ۱۵ مرداد ماه رو با یک مهر اشتباه گرفتم البته اگر بود که خوب بود چون ۴۵ روز از تقویم جلالی خودمون جلوتر بودم .

 

شعر بالا رو نوشتم که روز آشنایی ۱۵ مرداد ( پایه هفتم ) مثل روز اول مهر بود .

حیاط نم گرفته از آب ، جارو شدن حیاط ، وقتی که بوی نم خاک تو سرت میخوره و۱۱۶دانش آموز با هم دنبال کلاس خودشون میگردن حق بده که فکر کنم دیگه نزدیک سال تحصیلی شدیم .

آقا این کلاسبندیا تا آخر سال هست ؟ آقا اردو کی میریم ؟ آقا معلم ریاضیمون همین آقا هستن ؟

و چند تا سوال دیگه ذهن دوستان رو اآماده میکنه برای مهر ماه .

البته یک بخشی از اردو هم متناسب با این فضای تابستونی هست :

تابستونه فصل شادی و خنده                           بچه ها گرم شادی مثل پرواز پرنده

البته پرواز بچه ها بیشتر تو اردو بود پرواز برای زدن سرویس پرشی و یا پرواز برای سه گام زدن تو حلقه بسکتبال .

از ساعت ۸ تا۱۲/۴۵ کلاسها با نظم وترتیب عالی پیش رفت .

از حق نگذریم دوستان خوبم آقایان سلیمانی ، ذاکری ، واسعی و خلاصه همه و همه team workخوبی بودن      بابا گلی به گوشه جمالتون عالی بودین .

اساتید هم که سنگ تموم گذاشتن و باید گفت عالی بود همه چیز

چهارتا دوقلوی با نمک دوست داشتنی هم تو این ۱۱۶ نفر جلب توجه میکردن .

خوبی دانش به اینه که به فکر جسم بچه ها هم هست .

ذهن بچه ها که از ریاضی و زبان و علوم و مشاوره پرشد حالا نوبت غذای جسم شده .

جوجه کباب و البته برای اینکه ثابت کنیم ما مخالف چاقی دانش آموزامون هستیم دوغ رو به جای نوشابه ترجیح میدیم .

تا حالا از صدای قرآن استاد شاطری برای خوندن آیه الکرسی و بعدش سرود میهن و بعد شروع کلاسها همه چیز مثل بلندی برج میلاد تو اوجه .

گوش کن به من …………..   یه ذره اسپند دود کنیم باشه ؟

حرکت استاد بنائی و گودرزی به سمت سالن رجایی با جمع دانش آموزی ،حرکت بچه های طرفدار تیم راه آهن رو به سمت ورزشگاه اکباتان تداعی میکنه .

یه عده بسکت و یه عده فوتبال و یه دسته دیگه والیبال .

اونقدر برد تیم والیبال ایران مقابل برزیل و ایتالیا و لهستان عالی بوده که همه رو جو گیر کرده

باورکنید حداقل ۳۰ درصد اومدن تو سالن والیبال .

جو من رو هم گرفت و گزارش والیبال دادم .

فوتبال و بسکت هم که خوب جای خودش رو داشت .

حرکت به سمت استخر و فضای دوستانه ای که استاد اقبالی با بچه ها داشت  مفرح ذات و ممد حیات بود

بچه ها اکثرا پروانه زدن                از قورباغه و کرال سینه و کرال پشت کمتر تکنیکی میتوان یافت .

آقای سلیمانی هم مراقب بچه های بیرون  و مشغول برگزاری چند تا مسابقه

گروه آقای واسعی هم کری خوندن رو به شنا ترجیح میدن .

کشف بزرگ آقای واسعی کسری کبیر جباری و امیر کاوسی بود تو راه برگشت کری خوندن این دو نفر برای بقیه به طرفداری از تراکتور سازان تبریزی بد جور جلب توجه میکرد .

یه پیشنهاد : میشه اردوی یادآوری روز آشنایی هشتم داشته باشیم بابا حسودیمون شد به هفتمیا و آقای ذاکری .

خدای بزرگ شکر