صر قاجار عصر ورود اندیشه ها ی غربی به ایران است. دورانی است که روشنفکران تحصیل کرده ی آن آرزوی غربی شدن تمام عیار را در سر می پرورانند و زمام داران آن دغدغه ای جز حفظ تاج و تخت خود ندارند. این انحطاط آن قدر اوج گرفت که علومی که در دانشگاه ها ترویج میشد کاملا وابسته ی به بیگانه بوده و ما جز ترجمه و شنیدن آن نقشی نداشتیم و لذا دانشگاه به جای تربیت دانشمند و متفکر فقط غرب زده و مصرف کننده و مقلد می پروراند نه مستقل و مولد.
این ها مصداق شعر اقبال لاهوری اند:
زبس گداخته ای در حرارت افرنگ زچشم خویش تراویده ای دریغ از تو