غلام همت آن نازنینم که کار خیر بی روی و ریا کرد
(حافظ)
طبق برنامه ریزی انجام شده بازارچه خیریه مدرسه روزهای ۱۴ و ۱۵ اسفند ماه ۹۳ بسیار بسیار پر شور برگزار شد.
چند هفته ای بود که همه درگیر برگزاری این بازارچه زیبا و انسان دوستانه بودیم. از پوستر بازارچه گرفته تا جو دادن دانش آموزان تا توجیه و توضیحات و گروه بندی و تعیین غرفه و …
بچه ها به گروه های دو، سه، چهار و پنج نفری تقسیم شده بودن و تعیین کرده بودن تو بازارچه می خوان چه فعالیتی رو به عنوان کار خیرشون انجام بدن. یکی تو تخصص خودش مثل آی تی و نرم افزار، یکی آتلیه عکاسی، یه گروه لبو و باقالی، یه گروه لباس های مردانه و زنانه، یه گروه لوازم بهداشتی، گروه دیگه لوازم چهارشنبه سوری، یکی دست سازه های خودشو مثل جا کلیدی و اوریگامی و … آورده بود، یکی سر رسید های ۹۴، یکی مسئول گیم نت، یکی مسئول پینگ پنگ و فوتبال دستی، یکی تیر و کمان و دارت و خلاصه جو قشنگ و دوست داشتنی ای بود که هر کسی مشغول به یه کاری بود. همونطور که شاعر گفته :
ای که دستت می رسد کاری بکن…
کار خیری که ایشالا یه موقع دست گیر هممون میشه.
روز بازارچه رسید و خود گروه ها مشغول چیدن میزهای غرفه ها شون شدن. و تزیینات غرفشون. توضیحات نهایی جناب آقای اقبالی مدیر خوبمون درباره اهمیت این کار خیر خیلی رو بچه ها تأثیر گذاشت. میز ها تقسیم بندی شد و به هر گروه یه میز اختصاص داده شد.
کم کم داشت ساعت ۱۶:۳۰ می شد، تزیینات داشت کامل می شد و بازدید کننده ها میومدن…
هر دانش آموز و حتی مسئولان بازارچه کارت مسئولیت گردنشون بود که نمای قشنگتری به بازارچمون داده بود. و ادامه تزیینات ابتدایی غرفه ها …
سیستم نظارت به بازارمونم خیلی قوی بود و قیمت ها هر چند وقت بررسی می شد. کم کم بازدید کننده ها تعدادشون داشت بیشتر می شد و بازارچه هرچه پر شور تر از قبل … فضای قشنگی رو داشتیم تجربه می کردیم. همه واسه خودشون حسابی کاسب شده بودن و یه بازاری تمام عیار!
آقای طرقی و آقای حسین خانی پوستر و کارت دعوت چند روز پیش بازارچه برای همسایه های عزیز برده بودن و حتی تو مسجد اعظم و مسجد جامع قلهکم رفتن درباره بازارچه صحبت کردن و مردم رو دعوت به حضور تو این کار خیر کردن. صدای تبلیغ اجناس بازارچه به گوش همه می رسید. بازارچه مملو از جمعیت شده بود. دیگه داشت بازارچه جون می گرفت.
اینم نمایی قشنگ و ماکرو از بازارچه…
منم به عنوان رادیو بازارچه با پخش آهنگ و مطالب و شعر های قشنگ بازارچه رو همراهی می کردم. بچه ها تبلیغ هاشون رو بهم می دادن تا براشون پشت میکروفن تبلیغ کنم.
بازارچه از ساعت ۱۶:۳۰ تا ۲۰ ادامه داشت و با غروب آفتاب فضای بازارچمون قشنگ و قشنگ تر شد. روشن کردن آبشار های و منور های زیبا و بالن آرزو ها تو شب بازارچه یه چیز دیگه ای بود.
میز اول بازارچمون رو همه خوب یادشونه. بله صرافی. باید موقع ورود به بازارچه پولتون رو با وجه احسان تعویض می کردین تا می تونستین از بازارچه خرید کنید. هرگونه خرید و فروش بدون وجه احسان نباید انجام می شد. ۵۰۰ تومن معادل ۵۰۰ وجه احسان. ۱۰۰۰ تومن معادل ۱۰۰۰ احسان و همینطور ۲۰۰۰، ۵۰۰۰، ۱۰۰۰۰ . با تشکر از مسئولان و صندوق داران زحمت کش این قسمت بازارچه.
* روز اول بازارچه خیلی خیلی خوب تموم شد و روز دوم بازارچه جمعه رأس ساعت ۱۶:۳۰ شروع شد. میهمان های زیادی لطف کردن و به بازارچمون تشریف آوردن. جناب آقای دکتر خسروی از هیأت مؤسسین مؤسسه دانش، جناب آقای جواهری مدیر عامل مؤسسه دانش، جناب آقای نیری مسئول کانون احسان، جناب آقای ابراهیمی مرکز مشاوره مؤسسه دانش، جناب آقای معراجی مدیر دبیرستان دانش و خیلی بزرگان دیگه که در این کار خیر سهیم شدن.
یکی از چهره های سرشناسی که به بازارچمون اومد کسی نبود جز جناب آقای مجید صالح. کسی که قبلا در پست دفاع بازی می کرده. تو تیم های ذوب آهن، هما، شاهین، پاس و … تو تیم های سایپا، ذوب آهن، مس کرمان و استقلال تهران مربی گری هم کرده. مدتی هم دستیار کارلوس کروش در تیم ملی بوده و الانم تو کادر فنی تیم ملی امید کشورمون فعالیت می کنه.
جالبه که بدونید آقای صالح عزیز تو همین مدرسه دوران راهنمایی شون رو گذروندن و مدیرشون هم خود شهید دکتر دانش بودن. اون زمانی که اسم همین مدرسه جهان آرا بوده. خاطرات بسیار شیرینی برامون از جای جای مدرسه تعریف کردن.
از دیگر چهره های سرشناس کشورمون دو تا از بازیگرای خوبمون بودن. جناب آقای بابک حمیدیان عزیز و سرکار خانم مینا ساداتی. بابک حمیدیان رو تو خیلی از فیلم های شاخص سینمایی دیدیم. فیلم چ حاتمی کیا، قدمگاه و … تو خیلی از تئاتر ها، تو خیلی از سریال ها مثل همین سریال بسیار قشنگی که چند روز پیش از شبکه ۱ سیما تموم شد. سریال گذر از رنج ها. نقش اون آقا معلمه… شوهر دنیا که مریض شد و …. خانوم مینا ساداتی هم همینطور. بازیگر تحصیل کرده و توانمند سینما و تئاتر کشورمون. آخرین کارشونم تو اثر بزرگ و فاخر و بین المللی حضرت محمد(ص) ساخته مجید مجیدی در نقش آمنه بنت وهب بوده. به همراه این بزرگواران جناب آقای بابک چمن آرا عزیز مدیر مرکز موسیقی بتهوون تشریف آورده بودن. البته یه غرفه هم تو بازارچمون داشتن که فیلم و تئاتر و سی دی های موسیقی می فروختن و از غرفه های پر فروشمون بود.
تو دو شب بازارچه از ساعت ۱۹ تا ۱۹:۳۰ گروه نمایش مدرسمون تئاتر طنز و حرفه ای رو زیر نظر مربی خوب تئاتر مدرسه جناب استاد فتحی بازی کردن که مورد استقبال زیادی قرار گرفت. هر شب حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ تا بلیط برای دیدن این نمایش فروخته شد. این مهمون های خوبمون که چند خط پیش راجع بهشون براتون گفتم تو تئاتر بچه ها هم حضور داشتن و تئاترمون و آینده بازیگراش رو بسیار خوب ارزیابی کردن. گفتن تئاتر از سطح معمول دانش آموزی بسیار بالاتر بود. خود آقای فتحی عزیز هم شب دوم به همراه بچه ها بازی کردن.
یه قسمت بازارچمون آتلیه عکاسی شده بود که خونواده ها عکس های یادگاری اونجا مینداختن و عکس هاشون رو تخته شاسی و رو طرح تقویم ۹۴ چاپ می شد.
غرفه های امشب بازارچمون هم بسیار خوب و فعال بازارچه رو دنبال می کردن. غرفه لبو و باقالی و چای و آش و اسنک و غذاهای گرم دیگه بدجور تو سرمای هوا صدا کرده بود. دو تا گوسفند تپلی هم گرفته بودیم و هرکس می خواست تو مبلغ این گوسفند های خوشگل و بسیار با ارزش(ارزش معنوی!!!) سهیم می شد.
هر کسی ۲۰۰۰۰ تومن وجه احسان می گرفت کارت قرعه کشی ای هم بهش می دادیم تا بتونه با شماره ای که روش درج شده تو قرعه کشی آخر بازارچمون شرکت کنه. سه نفر تو قرعه کشی ۳ کارت هدیه به ارزش ۱۵۰۰۰۰ تومن برنده شدن که ۲ تاشون کارت های هدیه رو به نفع خیریه برگردوندن.
همین جا لازمه از تمام عزیزانی که به هر نحوی برای برگزاری این بازارچه خیریه در اسفند ماه ۹۳ زحمت کشیدن تشکر کنم.
قراره مبالغی که تو بازارچه جمع شده محاسبه بشه و یه روز خود بچه ها بسته هایی که برای نیازمندان تهیه میشه رو به دستشون برسونن تا برای تحویل عید نوروز ۹۴ دوستای خودمون رو خوشحال کرده باشیم و ته دل هممون یه خورده راحت باشه.
ایشالا همه شاد باشن – واسعی