احترام و ادب سنتی است نیکو و اصیل، که چون خون در فرهنگ ایرانی از دیرباز جاری و ساری است. بیگمان همگان احترام را ارج می نهند، لیکن معدود کسانی به راستی احترام دیگران را برمی انگیزانند. باید بدانیم که احترام اکتسابی است و هرگز به کسی اهدا نمی شود. احترام ما نزد دیگران یک سرمایه ی گرانبهاست که بدست نمی آید مگر برای اندک افرادی که دارای اراده، بردباری یا پشتکار مورد نیاز برای مورد احترام واقع شدن حقیقی می باشند. ایجاد احترام نیازمند زمان و در نظر گرفتن جزئیات بسیار و گاه ظریف است؛ شاید پیچیدگی این امر در این نکته نهفته باشد که سرمایه گذاری طولانی مدت در یک دارایی ناملموس، چون شان و احترام نزد دیگران بسیار سخت و گاه سترگ است مگر آنکه این رفتار برخاسته از ذات فرد باشد.
در نظر داریم که یکی از دغدغه های اصلی انسان امروز، داشتن است؛ حال آنکه در اصل داشته ها گذرا هستند. داراییهای بسیار اگر هم بدست آیند، پیش از آنکه مال ما باشند مالک ما می گردند و ما تنها، نگهدارنده ی موقت آنها. چنین است که باید تمرکز و توجه خود را از داشتن به بودن معطوف کنیم. بودن، بهره بردن است از آنچه که داریم و هست برای رفتن به سوی بودن بعدی، که این تغییر و دگرگونی مستمر، جریان رشد را معنادار و چالشِ شدنها را دلپذیر می نماید؛ وگرنه هزینه های مادی و معنوی برخوردار شدن از داشته ها و داراییهایی که بودن آنها نزد ما، غنی و قوام تجربه ی ما از حیات و هستی را ژرفا نمی بخشد، بیگمان گران و گاه غیر قابل تحمل میگردد. این است که بسیاری از افراد در پی بدست آوردن امری، چنان بهای سنگینی میپردازند که حتی در صورت حصول آن، شور و شوق و شادی ناشی از این فتح هرگز حاصل نمیگردد و یا آنکه پیمودن و ادامه ی این مسیر برایشان ممکن و مقدور نخواهد بود؛ زیرا که هزینه های عاطفی، روحی، مالی، زمانی و گاه جانی آن فراتر از قدر وسع خواهد بود.
بدست آوردن احترام از جمله سترگ ترین و سخت ترین دارایی های ناملموس (Intangible Asset) در زندگی افراد است که بود و نبود آن بسیار برایمان ملموس است. اگر این دارایی وارد جریان روزمره ی زندگی نگردد و هرگاه که این عنصر کمیاب تبدیل به یکی از سازه های زندگی و بودن هر روزه ی ما نشود، ادامه ی سرمایه گذاری در امر برانگیختگی احترام نزد دیگران شدنی نیست. بنابراین کسب احترام نباید تصنعی و بی ریشه باشد بلکه باید از درون جریان یابد.
اگر خواستار رفتار محترمانه از جانب دیگران هستید، نخستین قدم آن است كه با ديگران به احترام رفتار كنيد. در صورت برخورد غیرمحترمانه با ديگران، براي آنها هم احترام گذاشتن به شما دشوار خواهد شد. احترام گذاشتن به ديگران نشانه اين است كه خود شما نيز شايسته احترام می باشید. برخورد غیر محترمانه با دیگران، شما را انساني بي محبت جلوه میدهد كه قادر به درك ارزش وجودي ديگران نيستید. برخی رئيس ها و مديران شركت ها سعي ميكنند با اعمال قدرت بر زيردستانشان احترام كسب كنند. اقتدار خصوصيتي است احترام برانگیز، اما اگر رئيس قادر به درك دستاوردهاي كارمندان خود نباشد، كارمندان از او دلگیر میشوند و هيچگاه احترامي كه سزاوار است را به او عرضه نميكنند.
احترام همچنین رابطه مستقیم با شهرت و اعتبار فرد دارد. هر گاه فردی از خود جلوهای متشخص بسازد، احترام به عنوان نتیجه ی امر ظاهر خواهد گشت. البته قابل ذکر است که ریشه باید در آب باشد؛ یعنی این جلوه باید بار شده بر سازوکاری واقعی باشد، چنانکه تنها یک ظاهر آرایش شده ما را به احترام نهادینه و پایدار نزد دیگران نمیرساند. به هر روی مانند هر فرایند رشد و توسعه ی دیگر، روشهایی برای سرعت بخشیدن به این فرایند وجود دارد.
همانگونه که بیان شد احترام به معناي احساس ارزش و اعتبار براي فرد است و البته خود فرد آن را به دست مي آورد. حتی اگر همه ي انسانها شايسته احترام باشند، اما متاسفانه، حقيقت اين است كه برخي افراد قادر به كسب اين احترام نيستند. البته راههاي مختلفی وجود دارد که شما میتوانید خود را در موقعيتهايي قرار دهيد كه احترامي را كه سزاوار آن هستيد به دست آوريد.
در این قسمت به بیان شش اندرز کوروش بزرگ خواهیم پرداخت که گرچه متضمن احترام افراد نخواهد بود اما آنها را در جهتی صحیح هدایت خواهد کرد. نکتهی قابل ذکر رعایت مستمر این نکات در زندگی میباشد، به طوریکه نه تنها هرگز نباید فراموش شوند، بلکه باید بعنوان بخشی از سبک زندگی و تصویر جدیدی که از خود، نزد خود دارید نهادینه گردد.
- اندرز اول: تن پوشَت همواره آراسته باشد.
(بیان امروزین: ظاهر آراسته)
صرفنظر از اینکه در گذشته چه کار کرده اید، چقدر پول در حساب بانکی خود دارید، تا چه اندازه مشهور هستید یا چقدر وزن اضافه کرده اید، یک شخص با لباسی شایسته، بهتر از یک کهنه پوش مورد توجه قرار میگیرد. البته همه میدانیم شخصیت افراد به لباسشان نیست، ولی این نکته را باید همواره به گوش داشته باشیم که لباس افراد به شخصیت آنهاست.
- اندرز دوم: به هنگام گفتن سنجیده و به گاه شنفتن آرمیده باید بودن.
(بیان امروزین: زبان را در حکم باید نگاه داشت.)
زبان بریده به کنجی نشسته صم بکمبه از کسی که نباشد زبانش اندر حکم
(حضرت سعدی)
از آنجا که هنوز چیزهای زیادی برای آموختن وجود دارد، بهتر است که دهان را بسته نگاه داشته و گوش کرد. باید خردمند بود و فقط چیزی را که لازم است گفت. در واقع تا زمانی که لازم نیست نباید زبان به گفتن گشود.
اشتباهات معمولا توسط افرادی صورت می گیرند که بدون دلیلی مناسب زبان به صحبت می گشایند. بعنوان یک اصل علمی میتوان گفت که هر قدر یک فرد اطلاعات کمتری از شما داشته باشد، احتمال ماندن وی در فاصلهای محترمانه بیشتر خواهد شد.
- اندرز سوم: دروغ!!!
دروغ گفتن برای تحت تاثیر قرار دادن و یا جلب احترام دیگران نتیجه معکوس در بر خواهد داشت.هیچ راهی سریعتر از دروغگویی برای از دست دادن احترام وجود ندارد، بخصوص زمانی که آن دروغگویی با حماقت همراه باشد. هر گاه در امری اطلاع کافی و وافی نداریم بهتر است به سادگی بگوییم "من در این مورد نظری نمیتوانم بدهم." یک انسان منصف و ژرف اندیش حقیقی، کاستی ها و ضعف های خود را می پذیرد. احترام واقعی ریشه در انصاف و ژرف اندیشی انسان دارد. دروغ حجیم است اما حجم یک بوته روان به دست باد در برهوت بی برّ وجودهای بیریشه.
- اندرز چهارم: فروتنی
(بیان امروزین: اطمینان و تواضع)
افرادی که شخصیت بااطمینان دارند توانایی جذب بسیار بیشتری، نسبت به بقیه ی افراد از خود نشان داده اند. این اطمینان حتی اگر شامل راه رفتن متوازن، وضعیت اندام مناسب یا اخلاق و رفتار شخصی خوب باشد، تصویر شخصی، تحت کنترل را نمایان میسازد که میداند که در زندگی چه میکند و میتوان به او اعتماد کرد و امری را بدو سپرد تا کار را به اتمام برساند. تنگفت و چهرگفت یک انسان مطمئن میگوید، "شما میتوانید به قابلیتهای من اعتماد کنید." و "به گفته های من احترام بگذارید."
مرز بین اطمینان و خودبینی البته باریک است. اطمینان، تعادل توام با فروتنی و تواضع میباشد. فقط انسانهای نادان فخرفروشی میکنند. کسی شما را معرفی میکند و میگوید، "آقا/خانم Xواقعا زرنگ است، شرکتش پارسال ۱۰۰ میلیون سود کرد . " شما پاسخ میدهید، "حتی با مهارتهای عالی رهبری، بدون یاران کارکشته و خوب، نمیتوانستیم کاری انجام دهیم. یک انسان به تنهایی قادر به صورت دادن کاری نیست." اینگونه شما قابلیتهای خود را در ضمن تحسین دیگران آشکار نموده اید.
- اندرز پنجم: دانه های دوستی بکارید.
وقتی کسی را ملاقات میکنید، نباید با بینزاکتی وی را برنجانید. خونگرمی و رفتار دوستانه به آن معنا نیست که نمیتوانید مودب باشید. رفتار شایسته، نمایانگر خلوص و خلوص نمایانگر وقار است، یک انسان باوقار دارای خصیصههای درخور احترام می باشد.
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم که کیمیای سعادت رفیق بود رفی
(حضرت حافظ)
تا به امروز در طول تاریخ به دلیل ادب و یا نزاکت زیاد طرفین، هیچ خصومت و یا رفتار خصمانهای صورت نگرفته است. البته در نظر داریم که ادب به معنای ترسو بودن نیست.
- اندرز ششم: من نام یکان یکان افسران خود و پسران در سپاهشان را میدانم.
تمام انسانها آفرینشهای یکتای آفریدگار هستند که هرگاه چه به عنوان فرادست و چه زیردست به ایشان توجه شخصی بشود، به اطمینان میتوان گفت که پاسخ بسیار مناسبی از ایشان خواهیم دید. در این رهگذر، یکی از مسائل مهم و کلیدی، تقویت حافظه است، چون علاوه بر دور نگاه داشتن فرد از اشتباهات احتمالی، باعث امتیازات بیشماری در دنیای کار و تجارت میگردد. اگر نام فردی را که از معرفی او چندی هم نمیگذرد به یاد نیاورید، همچون یک آدم ابله به نظر خواهید آمد. به خاطر آوردن اسامی و آنچه که به شما گفته شده، نشان دهندهی توجه شما به جزئیات میباشد و دقیق، باهوش و فهیم بودن شما را به طرف مقابل القا میکند. لازم نیست یک سخنرانی طولانی را به یاد آورید، به خاطر آوردن یک اسم کافیست تا در طرف مقابل شما احساس خوبی ایجاد گردد. اگر مطلبی را در مورد فرزندانش به یاد آورید، بیگمان ارزش بیشتری نزد وی خواهد داشت.
در نظر داریم که بدون آنکه برای انسانها و تکتک ایشان، موجودیتی یکتا و منحصربهفرد قائل نباشیم هرگز نمیتوانیم ایشان را به خاطر بسپاریم. ولی این کار به حیلت نمیتوان کرد و نیاز به باور به ارزشهای شخصی در دیگران است.
سخن پایانی
به کار بستن همگی این شش اصل به آن معناست که مجبور هستید سبک زندگی و نحوه ی رفتار با آشنایان چندین ساله ی خود را تغییر دهید، اما اگر خواهان احترام هستید، باید بهایش را بپردازید.
نکته ی دیگر اینکه این شش اصل را هرگز بیریشه نمیتوان به طور موثر در رفتار روزمره به کار بریم. یعنی آنکه باید به این اصول کوروش بزرگ نخست باور داشته باشیم تا آنکه بتوان آنها را به گونهای موثر و کارا در روند زندگی شخصی و اجتماعی خود نهادینه سازیم که هرگاه غیر از این کنیم مسلما هوش هیجانی (EQ ) و هوش اجتماعی ما ایرانیان آنقدر هست که رفتار واقعی را از بازیگری و نقش تشخیص دهیم.
رفتار بی ریشه و بی ژرفا در حوزه ی احترام آفرینی همواره به عکس خود تبدیل میشود و چون سکهای قلب آبروی صاحب آن را به خطر میاندازد.
ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش
یک پاسخ
از كدوم سايت گرفتي؟