ته خنده -اردوی چیتگر آزادی

همه ی بچه صورت های عادی  داشتند امااااااااااااااااا   

 نگاه هایی  اشباع شده از ترس( بجز چند نفر) اونایی که نیومدن که نیمدن هیچ ولی اونایی که رفتن تو ………………

بله مار فته بودیم تونل وحشت پارک چیت گر. آقای واسعی واسعی با گروه ما بود اما میتونم بگم ستون پنجم دشمن بود هنوز شروع نشده از پشت ( عقب تر از همه بود یعنی ته صف )

شروکرد به ترسوندن بابائی که البته بابا ئی هم با داد بیداد مارو ترسوند (هرچند خودمونم ترسیده بودیم حتی فرزاد ) مقداری که جلو رفتیم  صدای اره برقی اومد که زیاد ترس نداشت اماااااااااااا

بابائی جلوی من بود به یکی از مجستمه ها متلک انداخت که یهو ……………. طرف پری د بیررون و با ماسک افتاد دنبالمون رفتیم رفتیم رفتیم  ولی دیگه راهی نبود  نمیدونم یارو چرا جلوتر نمی اومد به هر حال با شتاب زیاد خارج شدیم از همون بن بست !!!!!

و همه بلا استثنا ترسیده بودن اما بروز نمیدادند 

با تشکر از معلمین عزیززززززززززززززززز

بعععععععععععععععععععععععع بووووووووووووووووووو عه نترسیدین 

 

 

 

 

 

پست های مرتبط

3 پاسخ

  1. من ستون شیشم بودم چون شما پنج نفر بودین و با من میشدین شیش تا!

    ولی خیلی حال داد… بخصوص جیغ و دادای بعضییییاااا…

    1. ای بابا…..پس اره برقی ترس نداشت؟؟؟نه؟؟آقای واسعی عزیز نذارید برگ برنده خودمونو  و کنم…ولی خداییش اوایلش خیلی مسخره بود مخصوصا وقتی میدیدی تو شیشه هستن دیگه نمیترسیدی ولی اون یارو ساطوریه خیلی ترسناک بود …آقای واسعی هم که کلا با اختلاف 5 کیلو متری حرکت میکردن و به ما میگفتن شما جلو برید مسیرو هموار کنید منم میام…عجب…..

      توصیه های نوشتاری…

      __________________________________________________________________________

      طاها خان لطفا از این به بعد که میخوای پست بذاری همه چیزو بنویس نه فقط تیکه ای که خوشت اومده

      توصیه های خالی بندی

      __________________________________________________________________________

      طاها هیچ وقت نگو من از اره برقیو مرد ساطوریه یا از چیزایی که سرش داشتی سکته میکردی نترسیدم..یهو دیدی مسخرت کردن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *