ببر مازندران (Panthra tigris virgata) یا ببر هیرکانی، که در برخی نقاط به آن ببر کاسپین می گویند، (به مازندرانی: سِرخِ شیر یا مازرون ِببر) یکی از زیرگونههای ببر بوده است که در ناحیه گستردهای از غرب چین تا سواحل دریای سیاه میزیسته است. جنگلهای هیرکانی، قفقاز، ترکمنستان، ازبکستان، تاجیکستان،قزاقستان، قرقیزستان و غرب چین مسکن این گونه از ببر بودهاست که حدود نیم قرن پیش منقرض شدهاست.
در نمایشهای معروف روم باستان، از ببر هیرکانی برای جنگ با پهلوانان استفاده میشد. تا حدود قرن هفدهم، آشنایی بیشتر دنیای غرب با همین ببر هیرکانی بودهاست و چندان اطلاعاتی دربارهی ببرهای هندوستان نداشتهاند و شاید به همین علت است که شکسپیر در داستان مکبث از ببر مازندران سخن میگوید.
ببر هیرکانی در دوران حیات خود در کنار ببر سیبری و ببر بنگال بزرگترین گربهسانان دنیا بودند. ببر سیبری(آمور) نزدیکترین نوع ببر به ببر مازندران است. گروهی از محققان در مطالهای که در سال ۲۰۰۹ انتشار یافت با مشاهده تفاوت ژنتیکی اندک میان این دو نوع ببر پیشنهاد دادهاند که این دو را بایستی یک زیرگونه محسوب کرد. بر اساس این مطالعه جد ِ مشترک این دو نوع ببر در زمانی کمتر از ده هزار سال پیش از شرق چین از طریق مسیر گانسو-جاده ابریشم وارد آسیای میانه شده و سپس گروهی که به ببر سیبری تبدیل شدند، به سوی شرق دور روسیه حرکت کردهاند. در حالی که در گذشته آنها در سرزمینی که از آناتولی تا شرق سیبری ادامه یافت زندگی میکردند و محل زندگی آنها متصل به یکدیگر بود اما فعالیتهای انسانی به مرور باعث جدایی محل زندگی ببرهای هیرکانی و سیبری از یکدیگر شده است.
انقراض ببر مازندران
آخرین ببرهای کاسپین ایران در استان گلستان فعلی دیده شدند. بر اساس یکی از گزارشها آخرین ببر مازندران در سال ۱۳۳۸ در جنگلهای گلستان، در منطقه مینودشت، به دست تعدادی شکارچی محلی شکار شد. در قفقاز آخرین شکار ببر در سال ۱۹۲۲ در نزدیکی تفلیس اتفاق افتاد. در ترکمنستان آخرین ببر در سال ۱۹۵۴ دره رود سومبار در کوههای کپه داغ شکار شد. در قزاقستان هم آخرین شکار ببر در سال ۱۹۴۸ در سواحل دریاچه بالخاش اتفاق افتاد. در ازبکستان هم دلتای آمودریا در ساحل دریاچه آرال آخرین پناهگاه این جانور بود. به طور کلی نسل ببر کاسپین تا دهه ۱۹۷۰ در تمامی مناطق به کلی منقرض شده بود هرچند پس از آن گزارشهای مکرری از مشاهده این جانور و حتی شکار آن در کشورهای مختلف منطقه اعلام شده اما هیچ مدرکی در این مورد به دست نیامده است.
از ببر کاسپین تنها یک نقاشی رنگی و چند عکس و چند پوست به جا ماندهاست. عکسها و پوستها نشان میدهند که رنگ ببر کاسپین از ببر بنگال روشنتر، و تا اندازهای نارنجی مایل به قرمز و نوارهای عرضی آن باریکتر و منظمتر و به تعداد بیشتر بودهاست. موهای بدن ببر کاسپین بلندتر و پُرپُشت تر از ببر بنگال و کوتاهتر از ببر سیبری و جثه آن بزرگتر از ببر بنگال و کوچکتر از ببر سیبری بودهاست.
ببر کاسپین، مرال، گراز، شوکا، خرگوش ، پرندگان ، خزندگان ، گربه وحشی و هنگام گرسنگی و کمبود غذا، گاو و گاومیش اهلی شکار میکرده.
شکار بی رویه، خشک کردن نیزارها و مرداب ها برای کشاورزی، باغداری و خانه سازی، و از میان رفتن جنگل های جلگه ای سبب نابودی نسل ببر در ایران شدهاست.
ببر کاسپین بسیار نزدیک به ببر سیبری بوده و این دو تیره، تنها حدود ده هزار سال است که از هم جدا شدهاند. بررسی دیانآ بقایای یافته شده از ببر کاسپین و مقایسه آن با ببر سیبری، نشان میدهد این دو تیره تنها در یک نوکلئوتید تفاوت دارند و هر دو از یک زیرگونه بودهاند. همین امر احتمال بازگشت ببر کاسپین به چرخه طبیعت را قوت بخشیدهاست.
طرحهای پیشنهادی احیا
مطالعات جدید که از خویشاوندی نزدیک ببرهای سیبری و هیرکانی حکایت دارند موجب شده که بحثهایی در مورد احیای نسل این جانور در آسیای میانه مطرح شود. مطالعهای در مورد امکان احیای این جانور در دلتای آمودریا در ازبکستان که در سال ۲۰۰۹ منتشر شده نشان میدهد که برای ایجاد یک جمعیت پایدار ببر به حدود ۱۰۰ ببر نیاز است که منطقهای یکپارچه به وسعت حداقل ۵ هزار کیلومتر مربع با جمعیت غنی از شکار را میطلبد. اما چنین زیستگاهی در حال حاضر وجود ندارد و فراهمآیی آن هم دستکم در کوتاه مدت امکان پذیر نیست. همچنین در این تحقیق منطقه اطراف دریاچه بالخاش در قزاقستان به عنوان گزینه دیگری برای بررسی اجرای این طرح پیشنهاد شده است.
سازمان حفاظت محیط زیست در ۳۰ فروردین ۱۳۸۹ اعلام کرد که ایران و روسیه ، یک قلاده ببر کاسپین را با یک قلاده پلنگ ایرانی مبادله میکنند و قرار است طرح احیای ببر کاسپین به مدت پنج سال بر عهدهٔ روسها باشد.
در واکنش به این ادعا، جانورشناسان بسیاری مدعی شدند که ببر وارد شده، ببر سیبریاست و نه ببر کاسپین. آنان معتقد بودند که زیستگاه مناسب ببر سیبری نه در مازندران که نه در گلستان وجود ندارد.
آنها همچنین مبادله پلنگ ایرانی و ببر سیبری را مرتبط با فعالیتهای زیست محیطی ندانسته و تنها یک عمل تبلیغاتی و دیپلماتیکی دانستند. ایران هیچوقت ببر سیبری نداشته و ببر کاسپین، بومی ایران است که منقرض شده .
این ببرها که قرار بود در زیستگاه طبیعی شان رها شوند، به دلیل آماده نبودن شرایط تحویل باغ وحش تهران در پارک ارم نگهداری شدند.
نُه ماه بعد در دهم دی ماه یکی از ببرها در باغ وحش تلف شد و دیگری به شدت بیمار است. علت بیماری تنفسی آنها خوردن گوشت خر ، ایدز ویژه جانوران و مشمشه(بیماری ای که به دلیل عدم رعایت بهداشت به وجود می آید) ذکر شده است و آلودگی هوا نیز در تشدید بیماری آنها موثر بوده است.
ببر مازندران در فرهنگ ایران
ببر در فرهنگ کشورهای هند و چین نقش بسیار پر رنگی دارد. ببر به نوبه ی خود در فرهنگ و تاریخ ما نقش داشته است. در ادبیات م همیشه از ببر به عنوان نماد شجاعت و نیرومندی یاد میشود.
نمونه هایی از یادکرد ببر در ادبیات فارسی:
پیمبر تویی هم تو ببر دلیر | بهر کینه گه چون سرافراز شیر (فردوسی) | |
به پیشم چه ببر و پلنگ و هزبر | به پیکان فروبارم آتش ز ابر (فردوسی) | |
بکوهم درانداز تا ببر و شیر | ببینند چنگال مرد دلیر (فردوسی) | |
بیشه ها یکسره پر ساخته از شیر و ز ببر | قلعه ها از درم بسته و صندوق گهر (فرخی) | |
اندران بیشه که یکبار گذر کرد ملک | نکند شیر مقام و ندهد ببر آواز (فرخی) | |
چنین داستان آمد از گفت شیر | که شاه ددان است ببر دلیر (اسدی توسی) | |
غو پیشرو خاست اندر زمان | که آمد به ره چار ببر دمان (اسدی توسی) | |
به پیش اندر آمد یکی تند ببر | جهان چون درخش و خروشان چو ابر (اسدی توسی) | |
قدر تو کی دل نهد بر فلک و چون بود | در وطن عنکبوت کردن ببر آشیان (خاقانی) |