شناخت حضرت علي (ع)

كعبه زادگاه علي (ع)

حضرت علي (ع) در صبح جمعه روز سيزدهم رجب ، ده سال قبل از بعثت در مكه در درون خانه كعبه متولد شد و اين از افتخارات و امتيازات بي نظير زندگي علي (عليه السلام ) است كه در مقدس ترين مكان يعني كعبه تولد يافت .

آري ! زادگاه حضرت علي عليه السلام مکاني است که طوافگاه پيامبران و کانون توحيد و خدا پرستي و مورد احترام همه اديان و قبايل بود ، بنابراين او خانه زاد خداست و مولود مقدس ترين مکان و با صفا ترين و مهمترين ماه ها ، ماه رجب و بهترين ساعت و روز ، صبح جمعه مي باشد .

ابن صباغ مالکي که از دانشمندان معروف اهل تسنن است در اين باره مي نويسد : « فرزند پاک از نسل پاک در جاي پاک به دنيا آمد ، چنين شکوهي از چه کسي ديده شده است ؟! شريف ترين مکان حرم ، مسجد الحرام است ، شريف ترين مکان مسجد ، کعبه است ، هيچ کس جز علي عليه السلام در کعبه ديده به جهان نگشود ، بنابراين کودک کعبه ، داراي شريف ترين مقام است ، مولودي که در بهترين روزها (جمعه) در ماه صلح و صفا (رجب ) در خانه خدا ، جز امير المومنين علي عليه السلام کيست ؟ »

چگونگي ولادت علي عليه السلام در کعبه چنين بود : مادرش فاطمه عليها السلام همواره کنار کعبه مي آمد و به رازو نياز و طواف کعبه مي پرداخت تا اينکه روزي ديدند اين سيده دودمان هاشم با حالتي ملکوتي در کنار کعبه دست به دامن خدا شده و عرض مي کند : « پرودگارا ! من به تو وبه پيامبران و آنچه از جانب تو آورده اند ايمان دارم من سخن جدم ابراهيم خليل عليه السلام را تصديق مي کنم ، او بناي کعبه را ساخت . پروردگارا ! به حق آن کسي که اين خانه را ساخت و به حق اين مولودي که رحم دارم ، وضع حمل مرا آسان گردان .»

در همين لحظه ديوار کعبه شکافته شد ، فاطمه عليه السلام به درون کعبه وارد شد آن ديوار مانند اول به هم پيوست ، حاضران حيران و شگفت زده شدند ، شب و روز سخن از لين حادثه عجيب در زبان ها بود ، نه کليد ، در خانه را مي گشود و نه کلنگ در ساختمان کعبه اثر مي کرد ، همه دريافتند که اين حادثه امر الهي است ، پس از سه روز فاطمه عليه السلام از خانه کعبه بيرون آمد ديدند کودکي نوراني در آغوش دارد ، از او چندين پرسش نمودند او در پاسخ گفت : « هنگامي که وارد خانه کعبه شدم از ميوه هاي بهشتي که در آنجا بود خوردم و چون خواستم از خانه بيرون آيم از منادي غيبي شنيدم که گفت : « اي فاطمه ! نام فرزندت را علي بگذار و خداوند علي اعلا ، مي فرمايد : من نام او را از نام خود گرفته ام .»

علي عليه السلام نخستين مرد مسلمان

عبدالله بن مسعود مي گويد : در آغاز بعثت ، با چند نفر براي ديدار پيامبر صلي الله و عليه وآله وارد مکه شديم از رهگذران پرسيديم محمد صلي الله و عليه و آله کجا است ؟ آنها ما را به عباس عموي پيامبر صلي الله و عليه وآله راهنمايي کردند ، نزد او که در کنار چاه زمزم نشسته بودند رفتيم و نشستيم ، در اين هنگام ديديم مردي زيبا چهره از جانب کوه صفا به سوي ما مي آيد که بدنش را با دو جامه سفيد پوشيده است در پهلوي راستش نوجواني ديده مي شد و پشت سرش بانويي حرکت مي کرد ، اين سه نفر کنار حجر الاسود رفتند و آن را بوسيدند ، سپس مشغول طواف کعبه شدند آنگاه هر سه نفر رو به کعبه نماز خواندند و قنوت نماز را طول دادند ، من آنها را نشناختم به عباس گفتم : اينها کيستند ؟ و اين دين تازه چيست که از آنها ديده مي شود ؟! عباس گفت : آن مرد زيبايي که جلوتر آمد برادرزاده ام محمد (ص) است و آن نوجوان که در جانب راستش آمد علي عليه السلام پسر ابوطالب است و آن بانو خديجه عليه السلام همسر محمد صلي الله عليه وآله مي باشد سوگند به خدا در سراسرروي زمين هيچ کس جز اين سه نفر پيرو اين تازه (اسلام ) نيست .

ظهور و بروز ايمان علي عليه السلام در آغاز ظهور اسلام

سه سال بعد از آغاز بعثت پيامبر (ص) به آشکار نمودن دعوت خود مأمور گرديد در اين هنگام آيه ۲۱۴ سوره شعرا بر پيامبر (ص) نازل شد : « وأنذر عشيرتک الأقربين ؛ و خويشاوندان نزديکت را انذار کن.»

پيامبر (ص) حدود چهل نفر از بستگانش مانند عموها و عموزادگانش و ساير بني هاشم را به خانه ابوطالب براي نهار دعوت کرد به علي (ع) که در آن هنگام سيزده سال داشت دستور داد ، غذايي از گوشت و شير تهيه نمود دعوت شدگان وارد شدند و پس از صرف غذا همين که پيامبر (ص) خواست دعوتش را آشکار کند ، ابولهب برخاست و با گفتار بيهوده و سبک مجلس را به هم زد آن روز گذشت پيامبر (ص) فرداي آن روز را نيز توسط علي (ع) بستگانش را به نهار دعوت کرد و علي (ع) غذا فراهم نمود ، دعوت شدگان حاضر شدند ، پيامبر (ص) پيشدستي نمود و دعوت خود را آغاز کرد و در ضمن گفتاري فرمود :

« هيچ کس براي بستگانش چيزي را بهتر از آنچه را که من آورده ام نياورده است . من خواهان سعادت دنيا و آخرت شما هستم خدايم به من فرمان داده تا شما را به پذيرش يکتايي خدا و رسالت خويش دعوت نمايم چه کسي از شما مرا در اين راه کمک مي کند تا برادر و وصي و نماينده من در ميان شما باشد ؟» سکوت مجلس را فرا گرفته بود ناگاه علي (ع) برخاست و سکوت را شکست و گفت : « اي پيامبر خدا من تو را ياري مي کنم » سپس دستش را به سوي پيامبر (ص) دراز کرد تا به عنوان بيعت فداکاري و وفاداري بفشرد . پيامبر (ص) به علي (ع) فرمود : بنشين ، علي (ع) نشست . پيامبر (ص) براي بار دوم سوال خود را تکرار کرد باز علي (ع) برخاست و همان سخنانش را تکرار نمود ، اين بار نيز پيامبر (ص) به او فرمود : بنشين ، بار سوم نيز هيچ کس جز علي (ع) اعلام آمادگي نکرد دراين هنگام پيامبر (ص) دست خود را بر دست علي (ع) زد و مطابق بعضي از روايات گردن علي را گرفت و در شأن علي (ع) در آن مجلس استثنايي بني هاشم چنين فرمود : « ان هذا اخي و وصيي و خليفتي فيکم قاسمعوا له و اطيعوه ؛ اين برادر و وصي و جانشين من در ميان شما است سخن او را بشنويد و فرمانش را اطاعت کنيد .»

فداکاري و جانبازي علي عليه السلام در شعب ابي طالب

هنگامي که مشرکان مکه از راه و وسيله اي براي جلوگيري از پيامبر (ص) وارد شدند ولي نتيجه نگرفتند تصميم گرفتند آن حضرت و بستگان او از بني هاشم را در شعب ابوطالب که دره اي در پشت کوه ابوقبيس بود و خانه هاي بني هاشم در آنجا قرار داشت محاصره شديد اقتصادي نمايند تا آنها از شدت گرسنگي و تشنگي بميرند .

مشرکان در اين مورد قطعنامه اي نوشتند و هشتاد نفر آن را امضاء کردند و آن را در ميان پارچه اي نهاده و در داخل کعبه آويختند . محاصره در آغاز محرم سال هفتم بعثت شروع شد و حدود دو يا سه سال ادامه يافت در اين مدت بر بني هاشم و زنان و کودکان آنها بسيار سخت گذشت گاهي مخفيانه بعضي به آنها غذا مي رساندند . يکي از امور مهم در ماجراي محاصره اين بود که ابوطالب پدر بزرگوارعلي (ع) شب و روز در فکر نگهباني پيامبر (ص) بود ، شب ها مکرر بستر او را عوض مي کرد و غالباً فرزندش علي (ع) را در بستر او مي خوابانيد و او را در جاي ديگر تا مبادا بستر آن حضرت شناخته گردد و مشرکان با مکر و نيرنگ به آن حضرت آسيب برسانند يا از بالاي کوه ابوقبيس به سوي بستر او سنگ پرتاب کنند . حضرت علي (ع) با کمال شهامت و خلوص در بستر پيامبر (ص) مي خوابيد و جان خود را فداي آن حضرت مي کرد .

ابن ابي الحديد در اين باره مي نويسد : « ابوطالب غالباً در مورد شبيخون دشمن و آسيب رساني شبانه به پيامبر(ص) در هراس بود شب از خواب بر مي خاست و پسرش علي را در بستر پيامبر (ص) مي خوابانيد.»

يکي از افتخارات زندگي حضرت علي (ع ) اينکه آن حضرت در شب هجرت پيامبر (ص) به مدينه در بستر پيامبر (ص) خوابيد . مطابق بعضي روايات ، شب هجرت همچنان خان پيامبر (ص) در محاصره بود تا آنگاه که سپيده سحر دميد ، آنها ديدند با روشني هوا شناخته و رسوا مي شوند به طرف بستر پيامبر (ص) حمله کردند ، علي (ع) ديد جمعي شمشيرها از نيام برکشيده اند و در پيشاپيش آنها خالدبن وليد با شمشيري بران به پيش مي آيد ، حضرت عليي (ع) با سرعتي عجيب به سوي خالد پريد و خالد را غافلگير کرد و دستش را گرفت و آنچنان فشار داد که نعره و فغان خالد بلند شد ، علي (ع) شمشير خالد را گرفت و به يورشيان حمله کرد که آنها همچون رميدن حيوانات به وسط حياط رميدند ، ناگاه ديدند علي (ع) به آنها حمله کرده است ، گفتند : ما به تو کاري نداريم رفيق تو (محمد) کجاست ؟ علي (ع) پاسخ داد : من از او خبري ندارم .

مباهات خدا به فرشتگان در مورد جانبازي علي عليه السلام

آن شب خداوند به دو فرشته بزرگ ميکائيل و جبرئيل چنين وحي کرد: « من شما را برادر يکديگر نمودم و عمريكي از شما را بر ديگري طولاني تر نمودم ، كداميك از شما را بر ديگري طولاني تر نمودم كداميك از شما مرگ زودتر را بپذيريد و زندگي خود را فداي ديگري نمايد؟» هيچ كدام از آنها مرگ زودتر را نپذيرفت ، خداوند به آنها خطاب نمود به سوي زمين فرود آييد و ببينيد كه علي (ع) چگونه مرگ را خريده و خود را فداي پيامبر(ص)نموده است. آنهابه زمين فرود آمدند و كنار بستر علي (ع) رفتند و او را از دشمنانش حفظ نمودند ميكائيل در كنار پايش ايستاد و جبرئيل دركنار سرش خطاب به علي (ع) گفتند : « بخ بخ من مثلك يا بن ابي طالب ؟ يباهي الله بك الملائكه؛ به به ، آفرين به تو ، چه كسي مثل تواست اي پسر ابو طالب ، كه خداوند به وجود تو درميان فرشتگان مباهات ميكند .»

پست های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *