الرحمن الرحیم
سلام این نوشته کاری از فرزاد حیدری،محمدحسین سمیعی،مسعودمحمدی و رهام رسول زاده میباشد و برای تحقیق موضوع احترام است.
آدم از بی بصری بندگی آدم کرد گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد
یعنی در خوی غلامی ز سگان پست تر است من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد
"اقبال لاهوری"
احترام چیست؟
اِحتِرام احساسی مثبت از ارج نهادن و اعتنا به فرد یا شیای است که فرد احترامگزارنده آن را سزاوار احترام میشمارد.
حرمت نهادن، نکوداشت، بزرگ داشتن، ارج نهادن و آزَرم برابرهایی برای احترام هستند.
فردی که به شخص یا چیزی احترام میگذارد، به آن شخص یا چیز توجه میکند و برای آن اندازهای ارزش قائل میشود. این ارزشگذاری متعاقبا ممکن است خود را در رفتار و عملکرد احترامگذارنده نسبت به احترامیافته نمایان کند.
احترامگزارنده معمولا امتیازها و کیفیتهایی را در فرد یا چیزی میبیند و اینگونه داوری میکند که آن فرد یا چیز، سزاوار توجه، پاسخ و ارزشگذاری است و باید ادعای او بر حق و حقوقی را نیز به رسمیت شناخت. با تغییر این امتیازها و کیفیات ممکن است میزان احترام نسبت به آن فرد یا شی نیز تغییر یابد.
احترام قائل شدن با توجه کردن همراه است و این توجه داشتن در بسیاری موارد صرف انرژی یا مسئولیتهایی نیز با خود میآورد و بنابر اصل کمکوشی، انسان این صرف انرژی را زمانی انجام میدهد که آن را برای بقای خود یا هماهنگی بهتر با محیط لازم ببیند.
بنابر این احترام گزاردن با دوست داشتن تفاوت دارد. دوست داشتن و علاقه ممکن است در تمایل درونی سرچشمه داشته باشد اما احترام میتواند تنها به خاطر جبر محیط در فرد نهادینه شده باشد.
احترام با رعایت نیز تفاوت دارد. رعایت حداکثر سرعت توسط رانندگان یا رعایت آتشبس مورد توافق توسط دو گروه متخاصم ممکن است رعایت محض باشد و عنصر احترام در آنها وجود نداشته باشد.
انسان به سه صورت به افراد دیگر احترام میگذارد…البته صورت های دیگری هم وجود دارد ولی این ۳ صورت اصلی ترین ها هستند…
سنت…..غریزه….اجبار یا ناچاری
سنت
انسان نمیتواند بیدلیل و استدلال برای شخص یا چیزی احترام قائل شود مگر اینکه دین و سنت وی را مجاب به احترام به مفاهیم و اشیایی کرده باشند و او بدون اندیشیدن در مورد دلیل احترام، بنا به سنت، آن مفهوم یا شی را قابل احترام به شمار بیاورد.این نوع احترام میتواند یک احترام تجویزی بهشمار بیاید که ریشهدار نیست.
اجبار
دریافت احترام از محیط پیرامون و افراد جامعه به این معنا است که فرد دریافتکننده احترام به احتمال زیاد نه تنها از «نیشها» و تهدیدات احتمالی گروه احترامگزار در امان خواهد ماند بلکه ممکن است بتواند بر یاری این گروه در تامین امنیت اجتماعی و فردی خود نیز تا اندازهای حساب کند. بنابر این غریزه بقا حکم میکند که افراد به طور معمول به دنبال کسب احترام باشند.
برخی افراد، امور و اشیا خطرناک یا نیرومندند و احترام گزاردن به آنها ممکن است با ترس، ابهت دیدن، حفاظت از خود، یا تمکین همراه باشد. برخی افراد و امور دیگر بر ما حکم میرانند و پذیرفتن فرمان آنها و پیروی از آن میتواند نشانهای از احترام باشد.
غریزه
فردی که برای فرد یا چیز دیگری احترام راستین قائل میشود ممکن است بکوشد آن فرد یا چیز را آنگونه که سزاوارش است ببیند و نه اینکه با عینک سود و زیانهای شخصی خود به آن نگاه کند. بنابر این احترام گزاردن به فرد یا چیز با بیاعتنایی نسبت به او و فراموش کردن نام و نشان او در تضاد قرار دارد. به این خاطر برخی افراد یا گروهها میکوشند حتی از طریق تهدید و خطرآفرینی در مرکز توجهات قرار بگیرند و این توجهات و فراموش نشدنها را گونهای احترام به خود بهشمار میآورند.
احترام به پدر و مادر
احترام گذاشتن به پدر و مادر یعنی قدرت و توانایی آنها را بشناسید و این یعنی بدانید که آنها در مقامی بالاتر از شما قرار دارند و حق دارند برای شما قانون تعیین کنند و مجبورید از این قوانین پیروی کرده و به آنها احترام بگذارید.
احترام گذاشتن به پدر و مادر یعنی قدرت و توانایی آنها را بشناسید و این یعنی بدانید که آنها در مقامی بالاتر از شما قرار دارند و حق دارند برای شما قانون تعیین کنند و مجبورید از این قوانین پیروی کرده و به آنها احترام بگذارید.
اما اگر این قانون ها عادلانه نبود چه؟ یادتان باشد قوانین آنها همیشه در جهت صلاح و منفعت شماست و دلیل آن این است که آنها واقعاً دوستتان دارند و به فکر شما هستند.
احترام گذاشتن به والدین یعنی اصلاحات آنها را وقتی اشتباه می کنید بپذیرید.
اما بیشتر از همه اینها، وقتی به والدینتان احترام می گذارید، به آنها نشان می دهید که دوستشان دارید. انسانها معمولاً به چیزی احترام می گذارند که برایشان عزیز است و ارزش و اعتبار بالایی برایشان دارد. و مطمئناً والدینتان شایسته این احترام هستند.
بعضی احساس می کنند که والدینشان شایسته این احترام نیستند چون پدر و مادر خوبی برایشان نبوده اند– ممکن است والدینشان معتاد بوده یا از آنها به طرق مختلف سوء استفاده می کرده اند. اما همیشه جایگاه خودتان بعنوان فرزند را به خاطر داشته باشید و حتی اگر آنها درست با شما رفتار نکردند، هرچه که در توان دارید برای احترام به آنها صرف کنید.
احترام به بزرگتران
در نوشتار "زبان و دموکراسی" دیدیم که چگونه زبان گفتاری ما که ساخته و پرداخته نظامهای خودکامه در طول تاریخ بوده است خود اکنون به عاملی در جهت تثبیت این نظامها و بعبارت دیگر مانعی در جهت دستیابی ما به دموکراسی شده است. در مورد رفتارهای ما نیز همین مسئله صادق است.
در این نوشتار مجدداُ با شرح چند خاطره/اتفاق به این مقوله می پردازم.
– ناآشنايى با بسيارى از امور در شروع تحصیل و تحقيق در يك كشور خارجى موجب تماسهاى فراوان استاد راهنما با دانشجو بهخصوص در روزها و هفتههاى اول مىشود. اولين بارى كه استاد راهنماى من و دانشجوى ايرانى هم اتاقم ، نزد ما آمد به رسم احترام از جاى خود بلند شديم و او كه از آداب و رسوم ما خبر نداشت اجازۀ جلوس صادر نكرد! نتيجتاً ما تا زمانىكه او در اتاق بود در حالت ايستاده با او صحبت می كرديم. او رفت و ما هنوز كاملاً ننشسته بوديم كه از نيمۀ راه برگشت تا چيزى را به ما يادآورى كند و ما دو نفر دوباره به حالت ايستاده قرار گرفتيم. در تكرار اين آمد و رفتِ او و بلند شدنهاى ما بود كه فكر كردم اگر كسى از دور ما را مشاهده كند تصور خواهد كرد كه دكمهاى در آستانۀ درِ اتاق نصب شده و اين دكمه به فنرى در روى صندلى ما وصل است بهطورىكه تا پاى كسى به اين دكمه فشار وارد مىكند، فنر مىجهد و ما را بلند مىكند. از اين فكر خندهام گرفت و اين گونه اداى احترام ناگهان در چشمم تمسخرآميز جلوه كرد.
در تداوم اين فكر و با توجه به کارهایی که ما در راستای ادای احترام انجام می دهیم سؤالاتى بهشرح زير از ذهنم گذشت:
چرا نشستن بىاحترامى است و چرا بلند شدن احترام محسوب مىشود؟
چرا تعظيم كردن احترام تلقى مىشود؟
چرا دراز كردن پا بىاحترامى و دست بر سينه گذاشتن احترام است؟
———
این سوالات را با دانشجوی دیگری در میان گذاشتم. برای او نیز اتفاق تقریبا مشابهی روی داده بود که از زبان خود او نقل می کنم:
– در اوایل ورودم به دانشگاه وقتى بههمراه استاد راهنمايم به آزمايشگاهها و بخش های مختلف دانشگاه می رفتیم به هر درى كه نزديك مىشدیم من سرعتم را زياد مىكردم تا قبل از استاد به در برسم، آنرا بازمی کردم و منتظر مىشدم تا اول او وارد يا خارج شود. يكروز استادم به من گفت كه اين كار من او را به ياد دربارهاى سلطنتى مىاندازد و رفتارى كه كاركنان و خدمه با اعضاى خانوادۀ سلطنتى مىكنند و از من راجع به علت آن سوال کرد. من در جواب او گفتم كه با انجام اين عمل به او احترام مىگذارم. از من پرسید:
"تقدم در ورود يا خروج از يك در از چه اهميتى برخوردار است؟"
"چه فرقى مىكند كه كدام يك از ما اول داخل يا خارج شويم؟"
"اين مسأله چه ارتباطى با احترام دارد و اگر به فرض محال هم داشته باشد چرا تو فكر مىكنى كه از من كمتر شايستۀ احترام هستى؟ "
این هموطن سپس چنین ادامه داد: چون نتوانستم جوابهاى قانعكنندهاى برای این سوالات پيدا كنم با سعى بسيار اين كار را ترك كردم.



