اجرای خاطره ای از دفاع مقدس توسط استاد فتحی

بعد از فعالیت های خوب و جذابی که تو هفته عزیز دفاع مقدس داشتیم آخرین روز این هفته از استاد عزیز تئاترمون آقای فتحی خواستیم تا خاطره ای از دفاع مقدس رو به سبک نمایشی ای که خودشون حرفه ای هستن برامون تعریف کنن.

همه خوب خاطره رو یادمونه … شهید سید عباس موسوی … کسی که کف دستش اندازه قفسه سینه های آقای فتحی بود و یه غول به تمام عیار! همه می خواستن و آرزو داشتن هرطور شده براش جشن پتو بگیرن و عقده هاشونو رو سرش خالی کنن.

DSC09507

نقشه این شد که چند تا گونی برنج ۵۰ کیلویی رو به هم دوختن و یه شب کشیک دادن تا موقع ورود سید عباس …….. روده بر شده بودیم از خنده

DSC09509

تا اینکه جشن پتو رو انجام دادن و تا می خورد سید عباس رو زدن ولی یه دفعه دیدن همون کسی که فکر می کردن دارن می زننش از در اومد تو! بله. خود سید عباس بود!!!

DSC09513

خلاصه آخرش فهمیدن که اون کسی که چند ساعت داشتن با مشت و لگد و آب جوش و سوزن و …. می زدنش یه سرباز عراقی جاسوس بوده!

DSC09515

 

سید عباس خیلی آدم با حالی بود. یه انسان واقعی. وقتی فهمید اون دشمن رو که به عنوان اسیر پیش ما بوده گرفتیم زدیمش اونم در چادر ها رو بست و هممون رو مورد عنایت قد و بالای رشیدش قرار داد!

سید عباس کسی بود که نمازش رو همیشه و تو هر شرایطی اول وقت می خوند. مادر و خواهرش رو عراقیا شهید کرده بودن ولی دنبال این نبود که بخواد انتقام بگیره. آقای فتحی آخر اجرای قشنگش دل هممون رو برد کربلا. پیش خانم نوجوان کربلا حضرت خانوم رقیه(س) … و ازمون خواست تا چشمامون رو ببندیم و هرچی از خدا می خوایم دعا کنیم.

DSC09522

فضای قشنگ و به یاد موندنی ای بود… یادش بخیر ….

 

التماس دعا – واسعی

 

 

 

پست های مرتبط

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *