مناظره علمی امام رضا(ع) در برابر کشیش مسیحی

پس از آنکه امام رضا (ع) توسط مامون عباسی تحت فشار قرار میگیرد تا به طوس سفر نمایند و ولایتعهدی را بپذیرند حضرت با اکراه ولایتعهدی را میپذیرند اما دخالتی در حکومت نمی کنند و به همین دلیل مامون عباسی سعی می کند تا از طرق روش های دیگری حضرت را تحت فشار قرار داده و به گمان خود در نزد مردم مقام ایشان را کاهش دهند.


مأمون، امام رضا (علیه السلام) را در معرض آزمونهای مختلفی قرار داد تا شاید از طریق شکست در آنها، بر آن حضرت پیروز شود. یکی از مهمترین این آزمونها، مناظرات علمی با علمای ادیان مختلف بود. او به وزیرش فضل بن سهل دستور داد تا متکلّمان برجسته را که در میان آنها علمای دینی مانند جاثلیق (اسقف اعظم مسیحیان)، رأس الجالوت (بزرگ یهودیان)، هربذ (بزرگ پیروان زردشت)، نسطاس رومی، علمای طبیعی و بقیه حکما بودند، گرد آورد. سپس به یاسر خادم دستور داد که امام (علیه السلام) را براى مناظره با علمای ادیان احضار کند. 

 

روز بعد، مأمون مجلسی آراست و امام رضا (علیه السلام) را رویاروی علمای ادیان قرار داد و به هر یک دستور داد تا با حضرت مناظره نمایند. از جمله، رو به جاثلیق کرد و گفت: " ای جاثلیق، این پسر عموی من علی بن موسی بن جعفر، از فرزندان فاطمه دختر پیامبر ما و از فرزندان علی بن ابی طالب است. من مایلم که تو در بحث اعتقادات با او به مناظره بپردازی و در این باره انصاف را رعایت کنی." 

 

جاثلیق با تکبر از مأمون پرسید: "چگونه من می ‏توانم با مردی بحث کنم که می ‏خواهد با کتابی که من آن را منکر هستم و پیامبری که او را باور ندارم، با من بحث کند؟ …." 

 

سپس جاثلیق رو به امام رضا (علیه السلام) کرد و پرسید: "به من بگو که تعداد حواریون عیسی بن مریم چند نفر بود؟ به من بگو علمای انجیل چند نفر بودند؟" 

 

 

 

 

نمایی از مناظره های امام رضا(ع) در فیلم ولایت عشق


امام رضا (علیه السلام) فرمود: "از خوب کسی سؤال کردی! تعداد حواریون، دوازده نفر بود(۱) و افضل و اعلم آنها "لوقا" بود. اما علماى مسیحیت سه نفر بودند: یوحنّای اکبر، یوحنّا در «قرقیسیا» و یوحنّای دیلمی در «زخار» که او (همان کسی است که)‏ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیتش را معرفی بود و هموست که ملت عیسی و بنی اسرائیل را به پیامبر بشارت داد."(2) 
 

امام (علیه السلام) اضافه کرد: "به خدا ما معتقدیم به عیسی که معتقد به محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. ما چیزی علیه عیسی نداریم مگر ضعف و کمى روزه و نماز او!" 

 

وقتى جاثلیق آخرین حرف از کلام امام رضا(علیه السلام) را شنید، فریاد زد: "به خدا علمت را فاسد کردى و کارت ضعیف شد. ما فکر می کردیم که تو عالم ‏ترین اهل اسلام هستی!" 

 

امام(علیه السلام) به آرامى با او روبرو شد و پرسید: "چرا؟" 

 

جاثلیق گفت: "به خاطر این کلامت که گفتی: «عیسی کم روزه می ‏گرفت و اندک نماز می ‏گزارد»؛ در حالی که عیسی هرگز در روز افطار نمی ‏کرد و هرگز در شب نمی خوابید. او همیشه روزها، روزه بود و شبها نماز میخواند."(3) 

 

در این هنگام، امام (علیه السلام) در راستای باور مسیحیان که می گفتند: «مسیح خدایی غیر از خدا بود و خدمت می ‏شد»، از جاثلیق پرسید: "او برای چه کسی روزه می ‏گرفت و نماز می خواند؟" 

 

جاثلیق جواب نداد؛ چرا که نمی ‏دانست چه بگوید … 

 

بنابر این امام رضا (علیه السلام) رو به او کرد و گفت: "(حال) من می خواهم از تو بپرسم." 

 

جاثلیق گفت: "بپرس. اگر پاسخش را بدانم، جواب می دهم." 

 

امام (علیه السلام) پرسید: "آیا انکار نمی ‏کنی که عیسی مرده را به اذن خدا زنده می کرد؟" 

 

جاثلیق پاسخ داد: "من قبلا این موضوع را انکار می کردم؛ زیرا کسى که مرده را زنده می کند، کور را بینا می نماید و پیس را شفا می بخشد،(۴) خداست و شایسته پرستش." 

 

امام(علیه السلام) گفته او را رد کرد و گفت: "در واقع «یسع» نیز درست آن چیزی را که‏ عیسی (علیه السلام) انجام می داد، انجام داد. او نیز روی آب راه می رفت، مرده را زنده می کرد و کور و پیس را شفا می داد،(۵) پس چرا ملتش او را به عنوان خدا نپذیرفتند و کسی او را نپرستید؟ حزقیل نیز سی و پنج هزار نفر مرد را شصت سال پس از مرگشان زنده کرد." 

 

سپس امام هشتم رو به بزرگ یهودیان نمود و گفت: "ای رأس الجالوت، آیا تو در تورات (ماجرای) این مردان را یافته ای که از شمار جوانان بنی اسرائیل بودند؛ هنگامی که بخت‏ نصّر به اورشلیم حمله کرد و آنها را گرفت و به بابل تبعید نمود، خداى تبارک و تعالى حزقیل را به سوى آنان فرستاد و او آنها را که مرده بودند زنده کرد؟ این جملات در تورات هست(۶) و (۷) و هیچ کس آن را انکار نمی کند جز کافر." 

 

راس الجالوت علم امام را به تورات ستود و گفت: "ما آن را شنیده‏ ایم و می دانیم." 

 

امام (علیه السلام) گفت: "راست گفتی." 

 

آنگاه به یک فرد یهودی که در جلسه حاضر بود، رو کرد و از او خواست که چند آیه از تورات را که در آنها اشاراتی به چند پیامبر الهی بود، بخواند. فرد یهودی نیز برای حاضران این آیات را تلاوت نمود. 

 

سپس امام (علیه السلام) رو به جاثلیق کرد و پرسید: "آیا این پیامبران قبل از عیسی بودند، یا عیسی قبل از آنها بود؟" 

 

جاثلیق پاسخ داد: " آنها همه قبل از عیسی بودند." 

 

سپس امام (علیه السلام) فرمود: "… ما طرفداری و دوستی هیچ یک از این پیامبران را انکار نمی کنیم. اگر تو عیسی را به عنوان خدا بپذیری، پس اجازه داری که «یسع» و «حزقیل» را هم به عنوان دو خدا بپذیرى؛ زیرا آنها نیز همان کاری را می کردند که عیسی بن مریم می کرد، مانند مرده زنده کردن… 

 

تو نمی توانی هیچ یک از این موضوعات را که من برای تو بیان کردم، انکار کنی؛ زیرا تورات و انجیل و زبور داوود و فرقان (قرآن کریم) آنها را ذکر کرده ‏اند. اگر هر کس که مرده زنده می کند و نابینا و مبتلا به پیس و دیوانه را شفا می دهد، خدا باشد، پس اینها را هم خدا بدان. حال چه می گویى ای نصرانی؟" 

 

در حقیقت امام(علیه السلام) از مسیحیت براى پذیرفتن مسیح به عنوان خدایی در کنار الله انتقاد کرد؛ زیرا اگر مسیح مرده را زنده می کرد و کور و پیس را شفا می داد، این چنین معجزاتی به گواهی کتاب مقدس از جانب برخی از انبیای بزرگ دیگر نیز اتفاق افتاد؛ اما آنها در کنار الله به عنوان خدا پذیرفته نشدند.

 

بعد از آنکه جاثلیق این کلمات درخشان را از امام رضا (علیه السلام) شنید، آن حضرت را مورد خطاب قرار داد و گفت: "نظر من با شما موافق است و هیچ معبودی جز الله نیست." 


 

«برگرفته از کتاب "پژوهشی دقیق در زندگانی امام رضا (علیه السلام)"، تألیف: "مرحوم حجة الإسلام شیخ باقر شریف قرشی» (۸)

التماس دعا – واسعی

پست های مرتبط

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *