بخش اول: دوگانگی «آبگوشت و فستفود»؛
آیا باید تسلیم ذائقه نسل جدید شد؟

من عیسی گودرزی هستم. سالهاست در دبیرستان «دانش» واقع در منطقه ۳ تهران، افتخار همراهی با نوجوانان عزیزمان را دارم. امروز نمیخواهم به عنوان یک مدیر صحبت کنم؛ بلکه میخواهم به عنوان یک «مشاهدهگر نگران» با شما عزیزان درباره تفاوت های اساسی میان نسل های مختلف صحبت کنم.
همه ما تغییر را حس کردهایم. دانشآموز امروز، با دانشآموز ۱۰ سال پیش متفاوت است. ما با نسلی روبرو هستیم که من آنها را «نسل دکمه Skip» مینامم. نسلی که عادت کرده اگر ویدیویی در ۳ ثانیه اول جذاب نبود، آن را رد کند. نسلی که عاشق «فستفود» است؛ هم در غذا و هم در یادگیری. آنها دنبال نتایج زودبازده، لقمههای کوچک و پاداشهای فوری هستند.

در مقابل، سیستم آموزشی ما شبیه پختن یک «آبگوشت اصیل» طراحی شده است. سیستمی که معتقد است یادگیری باید آرامآرام «جا بیفتد». ما معلمان عادت کردهایم «متکلموحده» باشیم. چالش بزرگ اینجاست: ما انتظار داریم این نوجوان که با یک کلیک به اقیانوسی از اطلاعات دسترسی دارد، ۶۰ یا ۷۰ دقیقه روی نیمکت بنشیند، سکوت کند و فقط شنوندهی سخنرانی معلم باشد! اینجاست که ما با یک تضاد و دوگانگی بزرگ روبرو میشویم.
شکاف عمیقی بین «ذائقه فستفودی بچهها» و «روش آبگوشتی مدارس» ایجاد شده است. اینجا ما مدیران معمولاً دو واکنش اشتباه نشان میدهیم:
- واکنش سنتی: بر روشهای قدیمی پافشاری میکنیم و بچهها را به “بیحوصلگی” متهم میکنیم. (نتیجه: دلزدگی و فرار دانشآموز از مدرسه).
- واکنش هیجانی (از آن طرف بام افتادن): تسلیم میشویم! میگوییم چون بچهها فستفود دوست دارند، پس بیایید مفاهیم عمیق را حذف کنیم و کلاس را به “شهربازی” تبدیل کنیم. (نتیجه: تربیت نسلی سطحی و بیسواد).

ما نباید مفاهیم مغذی (همان ویتامینهای آبگوشت) را حذف کنیم، اما حق نداریم آن را در همان کاسههای سفالی قدیمی و با زور به خورد بچه بدهیم.
از یک طرف، اگر بخواهیم صرفاً مطابق میل بچهها رفتار کنیم و فقط خوراکهای فستفودی (کوتاه، سطحی و صرفاً جذاب) به آنها بدهیم، در واقع به آینده آنها خیانت کردهایم؛ چون یادگیری مفاهیم عمیق، مهارتهای زندگی و اخلاق، نیازمند صبر و زمان هستند. از طرف دیگر، اگر بر روشهای سنتی پافشاری کنیم، آنها را از مدرسه فراری دادهایم. راه حل ما در مدرسه دانش، انتخاب بین صفر و یک نیست؛ بلکه «تغییر ظرف ارائه» است. هنر ما باید «تغییر بستهبندی» باشد. ما باید مفاهیم عمیق و مهارتهای ضروری (مثل تابآوری، حل مسئله و تفکر نقاد) را با «ادویههای جذاب» و متناسب با ذائقه نسل جدید سرو کنیم.
بخش دوم: از «مسافر» تا «کوهنورد»؛
تغییر استراتژی یادگیری
در بخش قبل گفتیم که نباید تسلیم سطحینگری شویم، اما باید روشمان را جذاب کنیم. در دبیرستان دانش، ما برای حل این معما، نقش دانشآموز را بازتعریف کرده ایم.
در مدل سنتی، دانشآموز مثل «مسافر تاکسی» است؛ سوار میشود، معلم رانندگی میکند و او را به مقصد (نمره ۲۰) میرساند. راحت است، اما «مسیر» را یاد نمیگیرد. ما تصمیم گرفتیم دانشآموزانمان «کوهنورد» باشند. کوهنورد خودش کوله را میبندد، خودش عرق میریزد و خودش مسیر را پیدا میکند. معلم فقط «راهنما» و «تسهیلگر» است که مواظب است سقوط نکنند.

ما برای اینکه این تئوری را به عمل تبدیل کنیم، دیوار کلاسها را برداشتیم (🔗سالنمای دانش):
- 🔗جشنواره ایران ما و ملل: به جای حفظ کردن کتاب جغرافی (روش مسافر)، بچهها در گروههای مختلف، استانها و کشورها را انتخاب میکنند. تحقیق میکنند، لباس محلی میپوشند، غرفه میزنند و خودشان به بازدیدکنندگان درس میدهند. اینجا یادگیری با «مشارکت» و «هیجان» گره میخورد.
- 🔗سمینارهای زبان انگلیسی (D.E.L.F): به جای پر کردن جاهای خالی در برگه امتحان، دانشآموز پشت جایگاه میرود و درباره موضوع مورد علاقهاش به زبان انگلیسی حرف میزند.
- 🔗جشنواره قرآنی «به سوی نور»: حتی در دروس دینی، ما از روش خشک سخنرانی فاصله گرفتیم و با ایجاد فضای رقابتی و جذاب، بچهها را با مفاهیم قرآن مانوس کردیم.
- 🔗جشنواره پژوهش: آیا می دانید ارزش پیدا کردن جواب یک سوال چقدر است؟ آیا شما درباره چیزی که نمی دانید، جستجو می کنید؟ بزرگی می گفت: برای کشف اقیانوسهای جدید باید شهامت ترك ساحل آرام خود را داشته باشید! ما به دنبال نهادینه کردن این فرهنگ در دانش آموزانمان هستیم.
- 🔗کلاس های انتخاب: در ذهن نوجوان کنجکاو، همیشه این پرسش مطرح است که یادگیری بسیاری از دروس رسمی آموزش و پرورش چه کاربردی دارد! ما سعی نموده ایم با تعریف و برگزاری کلاس های انتخاب، تا حد امکان کاربرد شاخه های مختلف علوم و استفاده آن را برای دانش آموزان مشخص نماییم و علاوه بر آن در کشف و جهت دهی به استعدادهای ایشان نیز قدمی صحیح و اصولی برداریم.
در تمام این فعالیتها، یک اصل مشترک است: «دانشآموز تولیدکننده است، نه فقط مصرفکننده.» وقتی نوجوان حس کند مسئولیت با اوست، آن وقت است که حتی برای یادگیری مفاهیم سخت هم «صبر» و «حوصله» به خرج میدهد.
بخش سوم: مهندسیِ تابآوری؛
چگونه ریاضی و مهارت را «شیرین» کنیم؟
یکی از نگرانیهای بزرگ من به عنوان مدیر و یک شهروند، کاهش شدید «تابآوری» در نسل جدید است. نسلی که زود ناامید میشود، در آینده با اولین مشکل در شغل یا زندگی مشترک جا میزند.(آمار نگرانکننده طلاق)
سوال اینجاست: چطور در مدرسه، بدون اینکه بچهها را فراری دهیم، «سختکوشی» و «صبر» را تمرین کنیم؟
پاسخ ما در مدرسه دانش، «بازیوارسازیِ رنج» (Gamification of Struggle) است. بیایید دو مثال اجرایی را که ما پیادهسازی کردهایم یا در برنامه داریم، بررسی کنیم:
۱. کارگاههای فنی و هنری (لذتِ ساختن): وقتی دانشآموز در کارگاه با چوب و اره کار میکند تا هدیه روز مادر بسازد، یا در کلاس هنر قلم به دست میگیرد، بارها خراب میکند. اما چون هدف (ساختن هدیه) برایش ارزشمند است، «رنجِ دوباره ساختن» را تحمل میکند. این یعنی تمرین عملیِ صبر. ما در کارگاه فقط نجار تربیت نمیکنیم؛ انسانِ صبور تربیت میکنیم.

۲. لیگ ریاضی (سناریوی پیتزا): ما در کلاسهای ریاضی سعی میکنیم به جای اینکه اول فرمول را بگوییم (فستفود)، اول «گره» را ایجاد کنیم.
ما تلاش کردهایم با طرح «مسائل چالشی» در کلاس ریاضی ذهن بچهها را درگیر کنیم. اما واقعیت این است که حجم بالای مطالب درسی و زمان محدود کلاسها، گاهی دستوپای معلمان دلسوز ما را میبندد و ناچار میشوند خودشان مسائل را حل کنند تا از بودجهبندی عقب نمانند؛ روشی که شخصاً میدانم ایدهآل نیست. آرمان ما این است که روزی بتوانیم با روشهایی مثل «پروژه جعبه پیتزا» (ساخت جعبه با کمترین مقوا و بیشترین حجم)، دانشآموز را در موقعیتی قرار دهیم که برای حل مشکلش، خودش به دنبال فرمول بگردد و نیاز به یادگیری را حس کند. ما در حال حرکت به این سمت هستیم، هرچند که تغییر عادتهای آموزشی زمانبر است.
بخش چهارم: مدرسه هوشمند؛
آزادسازی زمان برای زندگی
ما مدیران همیشه از کمبود وقت مینالیم. اما تکنولوژی فرصتی طلایی به ما داده است: «آموزش ترکیبی» (Blended Learning).
ما در مدرسه دانش به این مدل رسیدهایم که چرا باید ساعات طلایی حضور بچهها در مدرسه، صرفاً پای سخنرانیهای یکطرفه بگذرد؟ ما میتوانیم برخی دروس توصیفی (مثل تاریخ، بخشهایی از مطالعات یا دینی) را با استفاده از زیرساختهای فنی قوی مدرسه، به صورت «وبینارهای تعاملی» در بعدازظهرها برگزار کنیم. معلم با ابزارهای جذاب بصری و نظرسنجی، درس را ارائه میدهد.
سود این کار چیست؟ زمان صبح مدرسه آزاد میشود! حالا میتوانیم این زمان خالی را به:
- ورزش تخصصی (فوتبال، والیبال، بسکتبال، هندبال) و سنجش سلامت جسمانی (BMI)،
- گعدههای گفتگوی گروهی (تمرین نقد و تحلیل)،
- و فعالیتهای آزمایشگاهی و پژوهشی اختصاص دهیم.

بخش پنجم: مدرسه به مثابه یک زیستبوم
عبور از تماشاگر بودن به سوی زیستبومی برای زندگی
نگاه ما به مدرسه، محدود به ساعات درسی نیست. من معتقدم مدرسه باید یک «زیستبوم زنده» باشد. چرا باید حیاط مجهز مدرسه و امکانات ورزشی ما در بعدازظهرها خالی و بلااستفاده بماند؟ دغدغه من این است که مدرسه دانش به «کانون محلی» تبدیل شود. چه اشکالی دارد که نوجوانان عزیز مسجد محل یا همسایگان مدرسه، بعدازظهرها از این فضا برای ورزش استفاده کنند؟ همچنین ما به دنبال اجرای طرحهای نوآورانهای مثل «آموزش ترکیبی» هستیم. یعنی بتوانیم برخی دروس توصیفی (مثل تاریخ یا دینی) را در بعدازظهرها به صورت وبینارهای تعاملی و جذاب برگزار کنیم تا فضای فیزیکی مدرسه در صبحها، آزاد شود برای مهارتآموزی، ورزش، آزمایشگاه و همان کارهای گروهی که تابآوری بچهها را بالا میبرد.

مسیر «مدرسه دانش»، مسیر بازگشت به گذشته نیست؛ مسیرِ فرار به آینده هم نیست. ما در تلاشیم تعادلی بسازیم بین «آنچه بچهها دوست دارند» و «آنچه واقعاً نیاز دارند». ما در این مسیر قطعاً بینقص نیستیم. هنوز در حال آزمون و خطاییم و گاهی تغییر عادتهای قدیمی برای کادر آموزشی ما هم سخت است. اما ایمان داریم که اگر میخواهیم فرزندانی «تابآور»، «ماهر» و «خوشحال» داشته باشیم، چارهای جز این نداریم که مدرسه را از یک ساختمان آموزشی، به یک «زیستبوم برای زندگی کردن» تبدیل کنیم.
نگارنده: عیسی گودرزی | مدیر دبیرستان دوره اول دانش (قلهک)




با سلام .با خواندن “اعترافات یک مدیر مدرسه”بیشتر از قبل خوشحال هستم که فرزندم این شانس را داشته که در این مقطع زمانی خاص در مدرسه دانش مشغول به تحصیل باشد ،هرچند که دانش از قدیم الایام بر پایه ی برنامه ی تخصصی اداره می شده ،اما آرامش ومحبت فراوان و برتری ذهنی جناب گودرزی نسبت به بسیاری دیگر از مدیران این مجموعه وسایر مدارس ،ستودنیست .
با سلام و احترام و سپاس از اظهار لطف و محبت شما
سلام
مشکل کنکور محوری و امتحانات هماهنگ و برنامه های غیر جذاب و کم ثمر پرورشی را چگونه حل کردید.
سلام و سپاس از شما مدیر دلسوز
مقالهی پر محتوا و جذابتان که با دقت به تمام جزئیات پرداختهاید، واقعاً قابل تقدیر است.
بیتردید بسیاری از نکات مطرحشده، جای تأمل و مکث دارد.
امیدوارم تهدیدهای موجود به فرصتهایی سازنده تبدیل شود و فرزندانمان در فضایی آرامتر و دور از استرس، بهتر بیاموزند و داناتر از پیش شوند.
بیشک یادگیری مهارتهای گوناگون و فرایند استعدادیابی، نهتنها برای آینده خودشان، بلکه برای ساختن آیندهای روشنتر برای ایران، ارزشمند و اثرگذار خواهد بود
با سلام و احترام و تشکر از دقت نظر شما
واقعیت این است که مسأله کنکور و ساختار امتحانات هماهنگ، یک چالش کلان ملی است و حل ریشهای آن از عهده مدیریت یک مدرسه خارج است.
اما استراتژی ما در مدرسه دانش، تمرکز بر «حوزه نفوذمان» یعنی همان زیستبوم داخل مدرسه است.
برای حل معضل برنامههای کمثمر و غیرجذاب، ما معتقدیم نباید مفاهیم اصیل را حذف کرد، بلکه باید «ظرف ارائه» را تغییر داد:
۱. تغییر نقش از منفعل به فعال: به جای اینکه دانشآموز صرفاً شنونده باشد، او را در فرآیند یادگیری مشارکت میدهیم تا احساس مسئولیت کند و «لذت یادگیری» را بچشد. (همان تبدیل مسافر به کوهنورد که در مقاله اشاره شد).
۲. تغییر بستهبندی: با شناخت ذائقه نسل جدید، به شیوههای تدریس و فعالیتهای پرورشی تنوع میبخشیم و مفاهیم عمیق را در قالبهای جذاب و متناسب با نیاز امروزشان ارائه میکنیم.
ما مدعی نیستیم که تمام مشکلات را حل کردهایم، اما قاطعانه در این مسیر تلاش میکنیم.
دعوت میکنم برای دیدن نمونههای عملی این رویکرد، سالنمای دانش را مشاهده بفرمایید: https://daneshschools.com/gholhak/daneshcalendar
این نوشتار تبیینی روشن و مستدل از نیازهای نسل جدید و لزوم بازطراحی فرآیندهای یاددهی ـ یادگیری است. نگاه شما قابل قدردانی و راهگشاست
بسیار عالی و آموزنده بود خوشحالم که پسرم در مدرسه ای تحصیل می کند که مدیربت محترم آن مجموعه دیدگاهی کاملا تخصصی و حرفه ای به آموزش نوجوانان ما در عرصه های مختلف دارند
به امید موفقیت روزافزون جناب آقای گودرزی و تیم محترمشان