حضرت مولانا

زندگینامه مولانا:

جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولانا، مولوی و رومی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ یا وخش – ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) (۱۵ مهر ۵۸۶ – ۴ دی ۶۵۲ هجری شمسی) از مشهورترین شاعران ایرانی پارسی‌گوی است. نام کامل وی «محمد بن محمد بن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی» بوده و در دوران حیات به القاب «جلال‌الدین»، «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» نامیده می شده است.

القاب مولانا

در قرن های بعد (ظاهراً از قرن ۹) القاب «مولوی»، «مولانا»، «مولوی رومی» و «ملای رومی» برای وی به کار رفته است و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته اند. زبان مادری وی پارسی بوده است.

وی در علم عرفان و سلوک سابقه ای دیرین داشت و از آن رو که میانۀ خوشی با قیل وقال و بحث و جدال نداشت و علم و معرفت حقیقی را در سلوک باطنی می دانست و نه در مباحثات و مناقشات کلامی و لفظی،پرچمداران کلام و جدال با او از سر ستیز در آمدند، از آن جمله فخرالدین رازی بود که استاد سلطان محمد خوارزمشاه بود و بیش از دیگران شاه را بر ضد او برانگیخت.

مولوی و دوستدارانش :

مولانا طرفداران و هواخواهان بسیاری داشت. به گفته مورخان وقتی مجلس او برگزار می شد. جمعیت چنان زیاد بود که کوچه های اطراف هم مالامال از دوستداران او می شد. فقیهی چنان برگزیده و محبوب در میانه راه زندگی با شمس تبریزی آشنا می شود. شمس عارفی وارسته و درویشی دوره گرد که با همه اطرافیان مولانا متفاوت است. او همه معادلات مولوی را به هم می زند. وجود خداوند، عشق و عقل را با نگاهی متفاوت برای مولوی شرح می دهد.

مولانا و شمس تبریزی:

مولوی به گفته ها و حقایقی که شمس می گوید دل می بندد. از نگاه شمس همه چیز هستی را عشق است که هدایت می کند. عشق زیربنای خلقت است. خداوند عاشق بود پس خلق کرد. انسان هم باید عاشق پروردگار باشد به واسطه آیه تحبوا و تحبونهم. البته این طرز فکر در میان همه حلقه های عرفانی وجود داشته و دارد.

تاثیر شمس در زندگی مولوی چنان است که از یک فقیه و عالم دینی به عاشقی دل سوخته بدل می شود. نقطه عطف زندگی مولوی آشنایی و دلدادگی اش با شمس تبریزی است.

شمس خورشیدی بود که زندگی مولانا را روشن کرد و به آن گرما بخشید. چرا که به لحاظ شخصیتی مولوی را دگرگون ساخت. کسی که جز محراب و منبر جایی را نمی ستود.

شمس وجود هر چه ناخالصی و کدورت است از او دور می کند. نه تنها مکتب فکری مولوی را تغییر داد بلکه او را به وجد و شور درآورد.

آثار کتبی مولانا را به دو قسمت ( منظوم و منثور ) می توان تقسیم کرد. 

آثار منظوم مولوی :

1- مثنوی: کتابی است تعلیمی و درسی در زمینۀ عرفان و اصول تصوف و اخلاق و معارف و مولانا بیشتر به خاطر همین کتاب معروف شده. مثنوی از همان آغاز تألیف در مجالس سماع خوانده می شد و حتی در دوران حیات مولانا طبقه ای به نام مثنوی خوانان پدید آمدند که مثنوی را با صوتی دلکش می خواندند.

به مناسبت ذکر نی 18 بیت نخست مثنوی را نی نامه گفته اند. نی نامه حاوی تمام معانی و مقاصد مندرج در شش دفتر است به عبارتی همۀ شش دفتر مثنوی شرحی است بر این 18 بیت.

2- غزلیات: این بخش از آثار مولانا به کلیات یا دیوان شمس معروف گشته، زیرا مولانا در پایان و مقطع بیشتر آنها به جای ذکر نام یا تخلص خود به نام شمس تبریزی تخلص کرده. به احصای نیکلسن مجموعۀ غزلیات مولانا حدود 2500 غزل است. 

3- رباعیات: معانی و مضامین عرفانی و معنوی در این رباعیها دیده می شود که با روش فکر و عبارت بندی مولانا مناسبت تمام دارد ولی روی هم رفته رباعیات به پایۀ غزلیات و مثنوی نمی رسد و متضمّن 1659 رباعی است.

آثار منثور مولوی :

1- فیه ما فیه: این کتاب مجموعۀ تقریرات مولانا است که در مجالس خود بیان کرده و پسر او بهاءالدین یا یکی دیگر از مریدان یادداشت کرده. فیه ما فیه در موارد کثیر با مثنوی مشابهت دارد منتهی نسبت به مثنوی قابل فهم  تر و روشن تر است زیرا این اثر نثر است و کنایات شعری را ندارد.

2- مکتوبات: این اثر به نثر است و مشتمل بر نامه ها و مکتوبات مولانا به معاصرین خود.

3- مجالس سبعه: و آن عبارتست از مجموعۀ مواعظ و مجالس مولانا یعنی سخنانی که به وجه اندرز و تذکر بر سر منبر بیان فرموده است.

ای عاشقــان ای عاشقـان پیمانه را گم كرده ام

دركنج ویران مــــانده ام، خمخــــانه را گم كرده ام

هم در پی بالائیــــان، هم من اسیــر خاكیان

هم در پی همخــــانه ام، هم خــانه را گم كرده ام

آهـــــم چو برافلاك شد اشكــــم روان بر خاک شد

آخـــــر از اینجا نیستم، كاشـــــانه را گم كرده ام

در قالب این خاكیان عمری است سرگردان شدم

چون جان اسیرحبس شد، جانانه را گم كرده ام

از حبس دنیا خسته ام چون مرغكی پر بسته ام

جانم از این تن سیر شد، سامانه را گم كرده ام

در خواب دیدم بیـــدلی صد عاقل اندر پی روان

می خواند با خود این غزل، دیوانه را گم كرده ام

گـــر طالب راهی بیــــا، ور در پـی آهی برو

این گفت و با خودمی سرود، پروانه را گم كرده ام

مطالب مرتبط

فستیوال زبان پایه نهم

فستیوال زبان پایه نهم

فستیوال زبان دانش‌آموزی پایه نهم با هدف ارتقاء مهارت‌های گفتاری و درک مطلب زبانی دانش‌آموزان، هرساله در مدرسه دانش برگزار می شود. شروع این جشنواره که از ابتدای سال تحصیلی با همت...

فستیوال زبان پایه هفتم

فستیوال زبان پایه هفتم

فستیوال زبان پایه هفتم یک رویداد جذاب و آموزنده است که به دانش‌آموزان این امکان را می‌دهد تا مهارت‌های زبانی و خلاقیت خود را به نمایش بگذارند. در این فستیوال، دانش‌آموزان در...

عکس یادگاری سال ۱۴۰۳

عکس یادگاری سال ۱۴۰۳

در روز ۲۷ اسفند، دانش‌آموزان مدرسه با شور و شوق فراوان به مناسبت پایان سال تحصیلی گرد هم آمدند تا علاوه بر کلاس های درسشان عکس یادگاری هم بگیرند. عکس یادگاری پایان سال مدرسه، یکی...

0 دیدگاه

۰ دیدگاه

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *