از خودشان بود. ساده و بی ریا.
از دل خودشان . ولی امین بود و پاک سرشت. طینتش آفتاب و صدایش آبشار مهربانی و قلبش نور و روشنایی .
40 سال در این سرا زیسته بود. اگر مشکلی بود داور بود و هادی .

فقط او می توانست مشکل را حل کند چون مورد وثوق بود و امین.
از دل بلندیها در دل غار حرا به راز و نیاز با یگانه دادار جهان می پرداخت. همه می دانستند معشوقش لات و عزی نیست. جنس معشوقش فرق دارد. نیازش فرق دارد. خواسته اش فرق دارد. او همه چیزش خداست و دلدادگیش فقط به اوست.
ناگاه فرشته رحمت…
بخوان!
ولی او نمی توانست.
چطور توانست بخواند!
فقط خدایش می داند.
فرشته ندا داد که تو مبعوثی.
مبعوث برای سرزمینی که نیاز به یک منجی داشت. و او پیامبر رحمت بود و مهربانی .
ولی برای مبعوث شدن رحمت و مهربانی کافی نیست.
او امین ّبود. امین مردم. امین خدا. امین برای خودش …
۰ دیدگاه