موضوعات

امنیت روانی 6 ( بخش اول : خانواده / قسمت ششم: راهکارهای احساس امنیت جوان و نوجوان در خانه )

خلاصه مطلب : از جمله راهکارهای ایجاد امنیت برای نوجوان و جوان در خانه توسط والدین ، می توانیم به مواردی همچون ؛ مقایسه نکردن ، تبعیض نگذاشتن ، نوجوان را وسیله آرزو و آمال خود قرار ندادن ، وقت گذاشتن برای جوان و نوجوان اشاره کرد.

مبحث: روانشناسی
عنوان اصلی: امنیت روانی
عنوان فرعی: خانواده
عنوان فرعی تر : راهکارهای احساس امنیت جوان و نوجوان در خانه

 *چگونه باید جوان و نوجوان در خانه احساس امنیت بکند، چه راهکارهایی دارید و پدرها و مادرها چگونه می توانند این محیط امن و احساس امنیت را برای نوجوان خود فراهم کنند ؟
از جمله این راهکارها می توانیم به مقایسه نکردن ، تبعیض نگذاشتن و به دنبال آرزو و آمال خود در نوجوان نرفتن اشاره کرد. مورد دیگر وقت گذاشتن است ، کودکان ما تا سن سه تا چهارسالگی و حداکثر تا چهار سالگی وقت زیادی را در بعد فیزیکی از والدین می خواهند ، به آنها برسیم ، غذای آنها را چگونه بدهیم بخصوص در یک تا دو سالگی ، چقدر یک مادر در تکاپو است تا غذای کودک خود را آماده کند ، نحوه رساندن ویتامین «ب» لازم ، لباس او تمیز باشد . مُدام بعد فیزیکی مادر گرفته می شود ، مواقع خیلی کمی را مادر از بعد فکری باید برای بچه خود بگذارد ،
*خیلی وقتها سلامت جسم بچه او را کمک می کند تا سلامت روانش را اندیشه کند ، یواش یواش دوره که سپری می شود فرزندان کمتر از بعد فیزیکی مادر را می طلبند ، مثلا می گویم : بچه پنج ساله دوست دارد خودش لباسش را بپوشد ، حتی اگر برعکس بپوشد ، این سیر ادامه پیدا می کند تا سن نوجوانی اصولاً بچه های نوجوان دیگر اتو کردن من مادر را قبول ندارند ، خودشون باید اتو بزنند یعنی نه تنها بار فیزیکی را از دوش ما برمیدارند بلکه کار هم برای ما انجام میدهند،  از این مثال میخواهیم نتیجه بگیریم که پدر و مادر گرامی همانطور که در بیست و چهار ساعت از روز را در دوران کودکی فرزندتان ، شاید پانزده و شانزده ساعت وقت می گذاشتید ، اما خدا وکیلی اصلا جوان و نوجوان شما در خانه شما چه جا و محلی از اعراب دارد؟ آیا صرف اینکه هیکل او بزرگ شده و صرف اینکه من باعث شدم به همسالان خود بیشتر گرایش پیدا کند و … حضوری اصلاً ندارد یا خیلی بیرنگ است یعنی ما وظیفه خود را خیلی خوب انجام داده ایم. 

*اگر پدرو مادری برنامه ریزی درستی در زندگی داشته باشند زن و مرد باهم ، زن برای فرزندانش جدا ، مرد برای فرزندانش جدا ، یعنی هرکسی موضع شخصیتش و موضع نیازهایش در خانواده برنامه ریزی شده باشد ، جوان خود را در این خانواده پیدا کرده و حساب می کند. اما اگر بیند ، وقتی همه تصمیم ها گرفته می شود و به جوان گفته نمی شود ، وقتی همه کارها اتفاق می افتد و جوان آخرین کسی است که خبردار می شود ، در انی صورت ، پیام ما بیه نوجوان و یا جوان این خواهد بود که ؛ تو هستی هستی ، نیستی نیستی و…یک از سفارش هایی که دارم این است که ؛ بعضی وقت ها پدران گرامی که شما پسران بزرگ دارید ، با هم کوه بروید ، باهم به ورزش بروید ، مثل همه جوان ها که با هم می گویند و می خندند و تو سر و کله هم میزنند شما هم همین کار را بکنید متأسفم بگویم که گاهی وقت ها مادرها که دخترشان بزرگ می شود و پدر که پسرش بزرگ می شود شاید لفظ بهتر از این خبر نمیدانم که بگویم ولی احساس می کنم آنها به فرزندان خود حسودی می کنند ، از یک طرف هم ما می بینیم که نقش پدر جوری می شود که پسر به طرف مادر می رود و دختر هم به طرف پدرمی رود .
نکته قابل توجه اینجاست که ؛ اگر مادری در زندگی خود ناکامی هایی از طرف همسر داشته باشد ، خیلی زیاد به این پسر تکیه می کند و در واقع نقش جابجا می شود ، همین حالت را نسبت به دختران داریم ولی اگر ما روی اصول درستی گام برداریم ، بله گاهی پسران بیشتر به طرف مادر کشیده می شوند. این هم شکل گیری برای آینده آنهاست و همچنین دختران ، این بدان معنی نیست که پدر وظیفه اش را به گردن مادر بگذارد و بگوید : خانم شما این را به پسربگو یا برعکس ، نه مادر همانگونه باید به دخترش نزدیک می شود، نباید با پسرش هم فاصله داشته باشد و برعکس…

*من صریح عرض می کنم به شدت مخالف هستم که یک تلویزیونی روشن شده و سفره پهن باشد و اعضاء خانواده هم دور و بر آن نشسته اند… چون اولاً ؛ از نظر اصول تغذیه و مقدار و نحوه غذا خوردن در خانواده درست نیست و به هم می خورد…حتی امکان دارد زیادتر هم بخورند و بعد هم مشکلات چاقی و رژیم گرفتن است… ثانیاً ؛ افراد دیگر فکرشان در غذا نیست… و با وجود زحمت زیادی که مادر برای تهیه غذا متقبل شده ، تشکر و قدردانی نمی شود… ثالثاً ؛ یک مشکل ارتباطی هم بین اعضای خانواده بوجود می آید چون اعضاء دیگر چشمهایشان در چشم همدیگر نیست…
*من یک اشاره ای بکنم به یک روایتی از پیامبر صلی الله داشته باشم. وقتی دور سفره می نشینید دو حالت دارد . در روایت نقل شده برای این موضوع بعضی های می گویند در چشم های همدیگر نگاه کنید ، با هم حرف بزنید و غذا بخورید یعنی یک ارتباط عاطفی ، یعنی یک تقدیر از همدیگر برای حضور و یک تشکر از خدا که سفره گرم و محفل گرمی به ما داده است… بعضی وقت ها هم می گویند با هم حرف نزنید و غذا بخورید.یعنی تعقل در غذا … یعنی در واقع ببینیم چی و چه مقدار داریم می خوریم ، ما هر دو را قبول می کنیم و هر دو را اطاعت می کنیم . گاهی آقا تا وارد خانه می شود و مشغول علایق شخصی خود می شود وبدون توجه به دیگران مثل قدیمها که روزنامه بود و حالا تلفن همراه و یا تلویزیون و… یا خانم تا وارد خانه می شود ، سراغ آشپزخانه می رود و بچه ها در این زندگی حیران هستند… فردا همین بچه ها جوان می شوند و بدون توجه به پدر و مادر و فرزندان خود ، دنبال کار خودشان هستند و آسیب همچنان در نسل بعدی ادامه دار خواهد بود…
———————————————————————————————-

منبع چهار قسمت از مقاله شماره 6 امنیت روانی : سایت شبکه سه تلویزیون ؛ برنامه سمت خدا – مصاحبه و پاسخگویی خانم رحماندوست… ( با ویرایش ، انتخاب ، اضافه و کاستن مطلب توسط دفترمشاوره موسسه فرهنگی دانش – ج. ابراهیمی )

دیدگاه‌های این مطلب