پدر …. قله خوبی

روز پدر نزدیک است. پدری که با چشمان خسته اش از صبح میرود و غروب با همان چشمان خسته باز می گردد.

معمولا دستانش را پر میبینی …

گاهی نانی به دست و گاهی دستور کدبانوی خانه را انجام می دهد.

هر چه هست خستگی چشمانش برای من پیامی دارد.

باید بگویم هم پدر است و هم رفیق- هم با او راحتم و هم کمی و گاهی رودربایستی هایی دارم.

چه کنم ؟

با چه واژه ای به او مهربانی قلبم را ثابت کنم؟

شاید به امید اینکه در آینده چشمانش را به سوی قله برسانم.

آخر گاهی در تنهایی می گوید به تو افتخار می کنم

دوست دارم….

مطالب مرتبط

شب یلدا

شب یلدا

ما ایرانیان هر ساله در تاریخ 30 آذر جشنی به یاد ماندنی در کنار خانواده و دوستانمان می گیریم.تاریخ شب یلدا:نام این جشن یلدا است شاید تا به حال برایتان سوال پیش امده باشد که: مبدا...

معمای ورزشی

معمای ورزشی

سلام در این نشریه می خواهم درباره ی چند بازیکن در دو رشته ی بسکتبال و فوتبال توضیح بدهم و شما هم باید با توجه به توضیحات داده شده این بازیکن را تشخیص دهید . هر چه جلو تر می روید...

0 دیدگاه

0 دیدگاه

یک دیدگاه بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *