موضوعات

مهارت های زندگی (1) :فصل اول؛ ضرورت و اهمیت (قسمت اول؛ زندگی منطقی، هدفمند و انعطاف پذیر)

life-skills-feature-image-298x300

«« داشتن یک زندگی منطقی، سالم، هدفمند و انعطاف‌پذیر برای مواجهه با مشکلات و فراز و نشیب‌های آن، خواسته ی هر انسان خردمندی است، اما چرا دست‌یابی به این هدف ارزشمند دست‌کم برای بسیاری از ما میسر نیست، سوالی است که با طرح موضوعی عمیق به نام «مهارت‌های زندگی» امکان‌ پاسخ‌گویی می‌یابد. »»

مبحث: فرهنگی پرورشی
عنوان اصلی: مهارت های زندگی
عنوان فرعی: ضرورت و اهمیت
عنوان فرعی تر : زندگی منطقی، هدفمند و انعطاف پذیر

مقدمه

نزدیک به چهار دهه است که در ادبیات روان‌شناسی، در سطح دنیا آموزش مهارت‌های زندگی آن هم از پایه‌ و شاید حتی قبل از دبستان به شدت مورد توجه قرار گرفته است و این دوره ی آموزشی در دو گروه مهارت‌‌های عام شامل؛ خودآگاهی، همدلی، ارتباط موثر، روابط بین فردی موثر، کنترل خشم، مقابله با هیجان‌های منفی، آموزش حل مساله، تصمیم‌گیری، تفکر خلاق، تفکر انتقادی و مدیریت زمان از یک سو و مهارت‌های خاص شامل؛ گروهی از افراد نظیر آموزش پیش و پس از ازدواج، مدیریت بحران، پیشگیری از آسیب‌های روانی و عمدتاً با دو شیوه تدریس و یابه صورت کارگاهی اجرا می‌شود.

در این سری مقالات  این بحث بر آنیم تا ضمن آشنایی هر چه بیشتر شما، چرایی و ضرورت این آموزش را مورد توجه قرار دهیم، چرا که خوشبختانه در کشور ما نیز بیش از یک دهه است که «مهارت‌های زندگی» جزیی از سرفصل‌های نظام آموزش و پرورش را به خود اختصاص داده است.

درسری های آتی مقالات ، سعی خواهیم نمود تا با بیان تعاریف مهارت های زندگی  به بحث در سرفصل ها و عناوین کارشده  این موضوع  بپردازیم ونیزبا شرح اهداف و نتایج آن، این عنوان اصلی ازسری  سرمقاله  های مبحث فرهنگی پرورشی را تکمیل نمائیم. امیدواریم راه حل های مناسب، منطقی، دقیق و قابل اجرایی را از بین گفتاری های این موضوع ، بدست آورید.

ضرورت و اهمیت آموزش مهارت‌های زندگی 

با وجود تغییرات عمیقی که در شیوه ی زندگی جوامع امروزی رخ داده است ، متاسفانه هنوز بسیاری از افراد در مواجهه با ناملایمات و مشکلات زندگی از روش‌های ناکارآمد و سنتی گذشته تربیتی خود استفاده می‌کنند. اگر در دوران زندگی تربیتی خود ، خشم و پرخاشگری از سوی بزرگ‌ترها ، راهکاری هر چند موقتی برای خاموش ساختن رفتارهای غلط و نامناسب به کار گرفته شده است، همچنان با وجود اشراف کامل به غلط بودن این شیوه ی تربیتی، هنوز بر سر فرزندان خود فریاد می‌زنیم و با رفتاری غیرانسانی که بیشتر برخاسته از طبیعت غریزی ماست، سعی در خاموش سازی رفتارهای به اصطلاح غلط  فرزندان و حتی اطرافیان‌مان داریم. چرا چنین شیوه‌ای اتخاذ می‌شود و ما را بیش از پیش آسیب‌پذیرتر می‌سازد؟ سوالی است که «فقدان آموزش لازم برای زندگی» به نظر پاسخ نسبتا مناسبی برای آن است.

در طی بیش از یک دهه از عمر آموزش و درمان، در اتاق‌های روان درمانی و مشاوره‌ بارها به مراجعانی برخورد کرده‌ام که عدم توانایی برای مواجه شدن با مشکلات روزمره ی زندگی ، دلیل اصلی مراجعه ی آنها بوده است. اما تفهیم این مساله و تغییر در رفتارهای غلط، موضوعی نیست که یک باره و با یکی دو جلسه مشاوره امکان‌پذیر باشد. بی‌ شک انتخاب روش‌های ناکارآمد روابط اجتماعی ناموثر، عدم توانایی در بیان احساس، ناتوانی در کنترل خشم، بی‌تفاوتی نسبت به درد و رنج دیگری، ضعف در برقراری رابطه‌ای موثر از طریق گوش دادن فعال، برنامه‌ریزی برای اولویت‌بندی امور مهم زندگی، تصمیم‌گیری و حل مساله و داشتن تفکر خلاق و انتقادی نسبت به شنیده‌ها و دیده‌های‌مان، همگی و همگی نیازمند اتخاذ دو مرحله ی مهم زیر است:

الف: شناخت روش‌های مقابله کارآمد با بحران‌های زندگی
ب: تغییر رفتارهای آموخته شده گذشته

دوره ی آموزشی مهارت‌های زندگی، در کشورهای توسعه یافته چیزی در حدود سی چهل سال است که به طور جدی تدریس و مورد توجه قرار گرفته و خوشبختانه در کشور ما حدود 10تا 15سال است که مورد بررسی قرار گرفته. از این رو به نظر می‌رسد برای داشتن توانمندی لازم در قرنی که به نام «عصر اطلاعات» از آن نام برده می‌شود، توجه جدی به آموزش همه جانبه لازم باشد.
———————————————————————————————————————————————-
*نویسنده : دکتر محمدجعفر صفایی / به نقل از تبیان با کمی ویرایش

* انتخاب وساماندهی مجدد محتوا ونیز؛ ویرایش و اضافه کردن مطلب در مقدمه وهمچنین؛ دسته بندی و عنوان دهی به مطلب ،  توسط ؛ دفترمشاوره موسسه فرهنگی دانش(ج – ابراهیمی)

دیدگاه‌های این مطلب