مبحث : فرهنگی پرورشی
عنوان اصلی : مهارت های زندگی
عنوان فرعی : توضیح مهارت شناخت هیجان و راه های مدیریت و کارکرد مناسب آن
عنوان فرعی تر : تاریخچه مطالعه هیجان و نظریه ها مربوط به آن
تاریخچه مطالعه هیجان
دانشمندان فراوانی درباره هیجان تحقیق کردهاند. ويليام جیمز، اولین محققی است که برای هیجان یک الگوی فیزیولوژیکی ارایه داد و چارلز داروین یکی از اولین دانشمندانی بود که هیجان را به طور سیستماتیک مطالعه کرد.
هدف او از نشان دادن هیجان در میان انسانها، شاهدی برای نظریه تکاملاش بود. او در سال 1872 کتاب خود را با عنوان “ابراز هیجان در انسانها و حیوانات” منتشر کرد.
همگانی بودن حالتهاي چهره هنگام ابراز هیجان، تاییدی برای ادعای داروین مبنی بر ذاتی بودن واکنشها و داشتن تاریخچه تکاملی برای هیجانها میباشد.[1]
هیجانها همیشه مورد توجه کامل انسان بوده است، زیرا در هر تلاش و در هر اقدام مهم بشری ، هیجانات به طریقی دخالت دارند. تقریبا همه فیلسوفان بزرگ از ارسطو گرفته تا اسپینوزا ، از کانت تا دیوئی و از برگسون تا راسل همگی در مورد هیجانها اندیشیدهاند و در مورد ریشهها ، نمودها ، اثرات و جایگاه آنها در نظام طبیعی زندگی انسان تفکر کردهاند و نظریههایی ارائه دادهاند. حکمای الهی به اهمیت بعضی از هیجانات خاص مرتبط با تجربه مذهبی افراد پی بردهاند و پرورش این هیجانات را بطور غیرمستقیم در راس برنامه تربیت مذهبی قرار دادهاند.
پیشرفت روانشناسی بالینی ، روانکاوی ، روان شناسی تطبیقی و رفتارگرایی تاثیرات قابل ملاحظهای در مطالعه رفتار هیجانی و ارائه نظریات هیجانی داشتهاند. درباره این موضوع بدون اغراق میتوان گفت که هزاران مقاله و گزارش نوشته شده است. با وجود این هنوز هم تئوری کامل ، جامع و واحدی درباره هیجانات وجود ندارد که با تمامی این زمینهها مناسبت و ارتباط داشته باشد.
نظریههای هیجان
مقدمه
هیجان ها از عناصر فیزیولوژیک، موقعیتی و شناختی تشکیل می شوند، اما همه ی روان شناسان در مورد شیوه ی عملکرد متقابل این عناصر، برای تولید و اعمال حالت های هیجانی، اتفاق نظر ندارند.
برخی معتقدند که برانگیختگی فیزیولوژیک مانند تند شدن ضربان قلب و آهنگ تنفس، بالا رفتن فشار خون، سرخ شدن، رنگ پریدگی و… نسبت به عناصر موقعیتی و شناختی، بنیادی تر است. به این معنی که نوع برانگیختگی می تواند ارزشیابی هیجان و طبقه بندی آن را تحت تأثیر قرار دهد.
برخی دیگر معتقدند که ارزشیابی هیجان یا شناخت آن و برانگیختگی فیزیولوژیک طوری به هم پیچیده اند که جدا کردن آن ها دشوار است.
منطق، این طور حکم می کند که باید موقعیتی فراهم شود، این موقعیت ارزشیابی شود و به دنبال آن حالت هیجانی یعنی ترکیبی از برانگیختگی و تفکر ظاهر شود، مثلا:
شما در جلسه امتحان حاضر می شوید : موقعیت
سوالات را خیلی دشوار می یابید: ارزشیابی شناختی از موقعیت
و احساس می کنید که در آب داغ افتاده اید و خود را افسرده احساس می کنید: برانگیختگی هیجان [2]
ویژگیهای نظریات هیجان
چهار ویژگی اساسی نظریات هیجان عبارتند از: هماهنگ کنندگی ، پیش بینی کنندگی ، عامل انگیزش برای تحقیق ، تلفیق کنندگی. یک نظریه هیجان نه تنها باید به مسائل مختلفی که مطرح شده است، پاسخی نسبتا منطقی بدهد، بلکه باید بسیاری از موضوعاتی را که تاکنون به عنوان حقیقت پذیرفتهایم، هماهنگ و سپس آنها را تبیین آنها را کند. این ویژگی نظریه را به عنوان عامل هماهنگ کننده حقایق قبلی نامگذاری کردهاند. چنانچه یک نظریه هیجان بتواند دادهها و حقایق قبلی را به شیوهای هماهنگ وحدت بخشد، پیش بینی روابط جدید را میتوان به منزله ویژگی فوقالعادهای برای آن به حساب آورد.
از سوی دیگر هر نظریه جامعی نارسائیهای علمی را نشان میدهد که ناگزیر از برطرف کردن آنها هستیم و این خود میتواند انگیزهای برای برخی از مطالعات جدید باشد. این ویژگی نظریه هیجان را عامل انگیزش برای تحقیق مینامند و بالاخره یک نظریه هیجان به عنوان یک عامل تلفیق کننده باید بتواند روابط بین زمینههای ظاهرا گوناگون را مشخص کند. نقش تلفیق به گونهای با نقش هماهنگ سازنده نظریه تفاوت دارد، زیرا که نقش تلفیق ارتباط دادن زمینههای مختلف دانش با یکدیگر است و نه ارتباط دادن حقائق مربوط به یک زمینه دانش.
آخرین دیدگاهها